سایر منابع:
سایر خبرها
نظر کن گاهی ذکری تو بگو ، بر آور از دل آهی لب را به گلاب نام او خوشبو کن گر دولت وصل دوست را می خواهی *** ای دلشدگان ! نسیم جان می آید در جسم زمین ، دوباره جان می آید در باغ ، گل محمدی می خندد تبریک ! بهار عاشقان می آید *** در ظلمت شب ، دلیل راهم دادند رخصت به دلم ، دل سیاهم ...
پهلویم چون پهلوی مدینه به تیزی در گرفت فهمیده بود غیرت ما روی مادر است با حرف بد قرار مرا بیشتر گرفت دانستم از چه کودک جاماندۀ حسین وقت فرار دست خودش روی سر گرفت در شام دختری که خودش ضربه خورده بود دامن برای روی کبود پدر گرفت تیزی نیزه ای نرسیده به حنجرم سیلی نخورده دختر من در برابرم قاسم ...