سایر منابع:
سایر خبرها
موقع بود؛ زیرا کبوتر بیچاره بی هوش بر زمین افتاده، بال و پر سپیدش به خاک راه آلوده شده بود. امیر به کودکان، که از دیدن او سخت به حیرت افتاده بودند رو کرد و فریاد زد: دور شوید بچه های سنگ دل و ستمگر که از دبستان گریخته اید و سر در پی پرندگان بی آزار نهاده اید. زود از چشم من دور شوید. باید این جمله را تا آخر این ماه در دفتر مشق خط خود بنویسد: من سنگ دل بودم . دور شوید، باشد که بودا، حامی و حافظ ...
مسیح صدها شمع نامرئی در کلیسای متروک و ویرانه می سوزد و حتی در شب های طوفانی و زیر برف و بوران این نور خیره کننده را می توان از دور مشاهده نمود. حتماً به حکایتی که می خواهم برایتان نقل کنم خواهید خندید ولی من آن را از زبان دهقانی به نام گاریگ ، که به احتمال قوی از فرزندان همان گاریگو است و در دهکده پایین، باغ میوه ی آبادی دارد، شنیده ام. این مرد می گفت یک سال در شب عید میلاد مه غلیظی همه جا را فرا ...
.... Tony Montana – Scarface (صورت زخمی) 1983 – کارگردان : برایان دی پالما شاید خیلی ها متوجه نشده باشند که فیلم کلاسیک و گانگستری برایان دی پالما درواقع بازسازی فیلمی است که 50 سال قبل از این فیلم ساخته و اکران شده است. ظاهر این دو فیلم کاملا با هم متفاوت هستند. فیلم 1983 پر است از خشونت گرافیکی و در آن پشت سر هم ناسزا می شنوید و در آن زمان این فیلم رکورد دار استفاده از کلمه ی F**K و مشتقات آن بود. ورژن سانسور شده ی آن هم قابل توجه است هم مضحک ! فیلمنامه توسط اولیور استون نوشته شده و داستان یک مهاجر کوبایی به نام تونی مونتانا را روایت میکند که در سال ...
ویژگی های این دوره کره زمین تنوع و ظهور گیاهان جدید مانند گیاهان دانه دار، درختان برگ ریز علفها و غلات می باشد. ظهور پستانداران کسیه دار و جفت دار و از بین رفتن خزندگان پرنده و دینوزور ها از دیگر مظاهر حیات در این دوره از زمین است. ♦ پالئوسن: گیاهان دانه دار و درختان برگ ریز جنگل ها را بوجود می آورند. زمین پوشیده از علف و سبزه می شود. پیدایش تمساح ها و پستانداران خونگرم منجمله حیوان ...
همه چیز او دریاسالارانه بود: هم شکل ظاهرش، هم راه رفتنش و هم تن صدایش. با وقار راه می رفت و هر قدم را سنجیده برمی داشت. پیش از برداشتن هر قدم پنجه اش را در سینه سفیدش که مثل نیم تنه ای برای او بود جمع می کرد، پرهایش را هم مثل بادبزن جمع می کرد. و چند لحظه آن را به همین حالت نگاه می داشت. سپس آهسته پنجره را در گل فرو می برد. به این ترتیب می توانست از جاده های کثیف و ناهموار و پر گل و لای عبور کند ...
احساس گرسنگی نکرده و دلش می خواسته است صبحانه را در والرین با پسرش صرف نماید. آنچه خوراکی در خانه موجود داشتند از شکلات و مربا گرفته تا آن جعبه ی کنسرو، که به هشت فرانک خریده و برای روز مبادا نگه داشته بودند، برای پسر دور افتاده شان در خورجین ریخته و به راه افتاده اند. وقتی که به قلعه رسیده اند دروازه تازه باز شده بود ناچار جواز را نشان داده اند. حالا دیگر نوبت ترس و دلهره ی مادر است... اما نه ...