سایر منابع:
سایر خبرها
ات را کسی به هم نزند، دفترت را کسی قلم نزند و تو با اختیار خط بکشی، خطّ یک سرنوشت، در دستت مرتضی طوسی شاعر ترک زبان، شعری عاشقانه با مطلع: باخدی غافل دن او کج آیین گؤزون/ حیله باز، نازک باخیشلی، چین گؤزون خواند و با کئشکه جان ایستردی، قالمازدیم دو دل/ مندن ایمان ایسته ییر کابین گؤزون تمام کرد. آخرش قزوه به گفت: در مورد انرژی هسته ای بود گویا! آقا هم با تبسم گفتند: نه خیر! ...
کتاب های دبستان هم چاپ شده است. آقا می گوید: خیلی خوب است . فرزندان استاد سبزواری جلو می آیند. آقا یاد استاد را زنده می کند: یادش به خیر منزل شما می آمدیم برای جلسات شعر، 34 ، 35 سال می گذرد. شاعران دیگر هم بودند . احوال همسر صبور استاد سبزواری را هم جویا می شود. محسن فرزند بزرگ استاد از تلاش های ستاد برگزاری مراسم ارتحال آقای حمید می گوید و در خواستی که آنها برای دیدار با آقا دارند ...
. شکست می خوری و دیگر از این غلط ها نمی کنی. چرا می توانی ادامه بدهی؟ چون پول ات از جای دیگری می آید. پول ات از مخاطب نمی آید، از گیشه نمی آید و می شود از این دری وری ها بگویی و تا ابد هم بگویی. فیلم ات هم نفروشد و باز هم به تو فیلمساز بگویند. در سینمای واقعی فقط یک بار می شود اشتباه کرد. بعد ورشکست می شوی، سرت به سنگ می خورد یا به سرعت حذف می شوی یا می فهمی که از این غلط ها نمی شود کرد. اینجا ...
مجیبت بر لب است قدر نشناسان تو را نشناختند بر حریم حُرمت تو تاختند دوزخی مردم بهشتت سوختند آتشی بر گلشنت افروختند زآتش در شعله بر دل ها زدند پیش چشمان تو زهرا را زدند گرچه جانت زین همه غم خسته بود صبر می کردی و دستت بسته بود ای که از جهل بشر رنجیده ای کوفه کوفه بی وفائی دیده ای ...