سایر منابع:
سایر خبرها
منطق و عرفان و حکمت این چشمه ها جاری ز چشم کوثرش بود وقتی که در میدان دین آماده می شد تازه زمان رزم و فتح خیبرش بود هر احتجاجش چشم ها را خیره می کرد تیغ کلامش ذوالفقار دیگرش بود حتّی به همراه هزاران طالب علم نعمان ثابت *پای درس منبرش بود هارون مکّی ها کجا بودند آن روز روزی که دست شعله سدّ معبرش بود ...
...> محرم که می آمد حسین به همراه دیگر جوانان محل، کارش راه اندازی دسته های زنجیر زنی و برپایی مراسم عزاداری سید الشهدا (ع) بود، خودش هم مداحی می کرد و مجلس را گرم نگه می داشت. * خطر از بیخ گوشش گذشت آرام و قرار نداشت و همیشه در تکاپو بود، یک شب رفته بود بالای سقف شیروانی مسجد تا پرچم را نصب کند که سیم برق روی شیروانی لخت بود، دست حسین به سیم خورد و همان بالا خشکش زد. ...
صدا می کرد و خاک را کنار می زد. جوان چوپان وقتی خودش را به او رساند پای زنی را دید که از دل خاک بیرون زده بود و وحشتزده با پلیس تماس گرفت. دقایقی بعد تیمی از کارآگاهان به همراه بازپرس سیدجواد حسینی، کشیک جنایی مشهد در محل حادثه حاضر شدند. جسد از زیر خاک بیرون کشیده و در همان بررسی های اولیه معلوم شد که حدود 2هفته از مرگش می گذرد. طبق گفته کارشناس پزشکی قانونی قربانی زن جوانی بود که روی ...
...> مرد، با مهربانی دستش را روی شانه جوان می گذارد و لبخند می زند:" فکر نکن جوون؛ بالاخره درست می شه! فعلا یه خوشه از اون شاخه بچین و نوش جون کن و منتظر باش!" جوان با دنیایی از امید، دستش را به طرف درخت دراز می کند و لحظاتی بعد، برخود می لرزد و می خندد:" آخ جون، غوره؛ چه ترش و خوشمزه اس!" مرد، پس از دست دادن با جوان، با او خداحافظی می کند و قصد دارد از پارک خارج شود که جوان ...