سایر منابع:
سایر خبرها
و باهوش هستند ولی گرفتاری هایی هست. مثلا یک روز به خود من گفتند داستانی بنویسید که بچه ها به قطار سنگ نزنند می دانید در سال چقدر شیشه قطار شکسته می شود. گفتم اولا قطار به همه ایران نمی رود ولی این کتاب به همه ایران می رود. بعد هم اینکه شما این قضیه را رسمی می کنید مثل اینکه در اینجا آشغال نریزید یعنی معلوم است که می شود ریخت! و دیگر اینکه هم من آدم سفارشی نویسی نیستم. پرسیدم این ماجرا ...