سایر منابع:
سایر خبرها
و باهوش هستند ولی گرفتاری هایی هست. مثلا یک روز به خود من گفتند داستانی بنویسید که بچه ها به قطار سنگ نزنند می دانید در سال چقدر شیشه قطار شکسته می شود. گفتم اولا قطار به همه ایران نمی رود ولی این کتاب به همه ایران می رود. بعد هم اینکه شما این قضیه را رسمی می کنید مثل اینکه در اینجا آشغال نریزید یعنی معلوم است که می شود ریخت! و دیگر اینکه هم من آدم سفارشی نویسی نیستم. پرسیدم این ماجرا ...
هایمان را تحویل دادند و حالا صاحب خانه ایم." گلستانی های سیل زده، ساکنین اصلی قلعه سیمون هوا سرد است و استخوان سوز. با اینحال صدای خنده و بازی بچه ها کوچه های محله را پر کرده است. چهار کوچه و 50خانه ای که در کنار هم شهرکی ساخته اند برای ساکنان قلعه سیمون. مصطفی هنوز به سن مدرسه نرسیده و همراه چند بچه قد و نیم قد دیگر بی توجه به تمام مشکلاتی که پدر و مادرش داشته اند توپ پلاستیکی ...