سایر منابع:
سایر خبرها
بقایی: می خواهم راه احمدی نژاد را ادامه دهم ... عقب نشینی نداریم ... آمده ام چون امید در جامعه کاهش ...
چنان است، خوب پس چه کسی خوب است؟ من دیدم امید در جامعه خیلی پایین آمده است. مشکلات کشور سر جای خودش اما به لحاظ روحی و روانی یک حالت انتظار در مردم بوجود آمده است. مردم وقتی به آقای احمدی نژاد جلوی در خانه ایشان مراجعه می کردند و ایشان امید می دادند و می گفتند اوضاع خوب می شود، مردم می پرسیدند آخر چطوری؟ با خودم حساب و کتاب کردم و گفتم بسم الله، می روم در صحنه. همه مشکلات را ...
باند مافیای قدرت و ثروت را به چشم خود در صنعت کشور دیدم/ترامپ برجام را برهم نخواهد زد
گفتم بله اگر رانتی داشتم اصلی ترین رانت من دعای پدر شهیدم بوده است و دعای مادرم بوده است. ما خانواده ای کاملا معمولی بودیم و هستیم. همه اقوام من تاج سر ما هستند و افراد خوب و مومن و متدین هستند. ما در خانواده خود مقام مسئول نداشتیم که بخواهیم از این استفاده کنیم. من باید اصلاح کنم، با آقای احمدی نژاد بعد از این که شهردار تهران شدند آشنا شدم. یعنی ارتباطی در گذشته با ایشان نداشتم. ...
برتری قرآن بر دیگر سخنان، همچون برتری خدا بر خلق خود است
مطهر این عالم ربانی عظیم الشأن قرارگرفت. بسیار شیرین و باحلاوت بود. ناشناخته هم رفت. یک روز که تب سنگینی کرده بود، بچه ها رفته بودند عیادتش، گفت: داداش جون، این طلبه ها قدر درس را نمی دانند. به تب گفتم بیا که یک روز فراقی پیدا شود، شاید قدر بدانند! می سوخت تا طلبه ها قدر درس را بدانند. قرآن کریم این هنر و معجزه را دارد که تمام این پرده ها را از جلوی وجود تو بردارد. امیدواریم ...
پناهگاه حقیقی، معصومین هستند/ شاخصه موحد بودن
...: یک لحظه انسان به خود رها شود، یعنی چه؟ ایشان در آن زمان یک مثنوی طولانی می گفتند و معمولاً هم بعد از نماز صبح و در هنگام طلوع آفتاب، می گفتند و در شب ها این کار را انجام نمی دادند. می گفتند: بعد از آن حرف، هر چه کردم نشد این مثنوی را ادامه دهم. آنچه را از قبل گفته بودم، از اوّل گفتم تا ذهنم باز شود و سلسله در دستم بیاید و بتوانم ادامه را بگویم. تا به بیت آخر می رسیدم، می ماندم. در ...
خون بازی دختران جوان ایرانی به خاطر هیچ!!+ عکس
به گزارش خبر استان : ناهید عکس دست زخمی اش را در صفحه اجتماعی اینستاگرام گذاشته و زیر آن نوشته است: بی تو این است روزگار من! ؛ صفحه ای که بازدید کننده فراوانی دارد، به همان نسبت، بازخوردهای زیادی هم دریافت کرده و به اصطلاح بیش از پانصد لایک خورده است. عکس سیاهی است! تاریک به معنی واقعی...خط هایی که به نظر می رسد به وسیله جسمی تیز مانند تیغ روی پوست دست دخترانه و جوانی کشیده شده، رگ های ...
گزارش روز: کی روش کوتاه بیا نیست
رضاییان و بقیه.. از نظر فروارد کمبودی احساس نمیشه. تو راست اگه وریا آماده باشه و ایرانپوریان البته، اونم ب همینطور. در دفاع بدون سید جلال هم بازی کردیم و گل هم نخوردیم. در دروازه که مظااهری و کاراگاه گجت تراختوریارو داریم. تو هافبک هم که ماشالا ب همین منوال. با اینکه دوست دارم تیم کشورم قوی ترین ترکیب رو داشته باشه ولی با همین بچه هام ایشالا میریم جام جهانی توکه قشنگ معلومه از فوتبال ...
دوست صمیمی ام مرا به خانه شیطانی دایی متاهلش کشاند /من خودم را باختم
از اینه که چرا این آخر سالی فهمیدم که تو این قدر ماهی؟! اما خب می گن ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه ست. من و تو حالا حالاها می تونیم دوستای خوبی برای هم باشیم. من که از تعارف ها و تملق گویی های مهناز از خوشحالی توی پوست خود نمی گنجیدم شروع کردم به تشکر کردن: وای مهناز جون تو چقدر خوبی... تو چقدر گلی... تو چقدر... از آن روز به بعد مکالمات تلفنی من و مهناز به شکل ...
چرا همیشه متاهل ها از ازدواج ناراضی اند؟
وب سایت خبرآنلاین - زهرا داستانی: بچه ها قدر مجردی رو بدونید ازدواج نکنید پشیمون می شید بدبخت می شید بیچاره می شید! در حالی که ازدواج دغدغه نزدیک به 11 میلیون جوانان ایرانی محسوب می شود اما همین دغدغه بسیاری از زوج ها را از کرده خود پشیمان کرده است. این بار حرف از تجرد و دلایل ازدواج نیست. این بار می خواهیم از موضوع دیگری حرف بزنیم. از موضوعی که شاید مخاطبانش دختران و پسران ...
مشکل فرهنگی ایران، ضعف در گفت وگو است/ فتح دروازه های تمدن، پشت نرده های خیابان
و با التماس خواهان نوشتن مقاله، تألیف کتاب یا تهیه کردن ISI برای شما باشد. وی افزود: چند روز پیش وقتی که از میدان انقلاب عبور می کردم، این افراد را دیدم که به همان سبک و سیاق مغازه هایی که پیتزا می فروشند و می خواهند با پوشیدن کاورهایی، بچه ها را برای ورود به مغازه ترغیب کنند، ایستاده بودند و قیمت نوشتن کتاب و مقاله را فریاد می زدند. خانیکی درباره همین موضوع گفت: با یکی از ...
ماجرای کارمندی که قرآن به احترامش یک سوره نازل کرد
آزادی نیست. خلوت که شد، گفت که دوباره برای چی آمدی؟ گفتم زیارت حضرتعالی می روم. حرف هایمان را که با هم زدیم، گفت: نه تو آدمی نیستی که به زیارت من آمده باشی، تو آمدی برای زیارت مولای خودت، گفتم مولای من متوکل است، من مولای دیگری ندارم. گفت: نمی خواهد پیش من تقیه کنی، مولای تو امام هادی(ع) است که مولای من هم هست چون من هم عقیده تو هستم اما حالا آمدم کارمند این دولت شدم. این استاد اخلاق حوزه ...
اگر کودک تان رابطه جنسی شما را دید!!
راحتی و با علاقه به او پاسخ می دهید، به سوالات او در زمینه مسایل جنسی نیز بدون تنش پاسخ دهید. پاسخ ما باید چگونه باشد؟ کودک ممکن است بپرسد: بچه چطوری درست می شه؟ چرا فقط خانم ها و بعد از عروسی باردار می شن؟ من قبل از اینکه برم تو شکم مامان کجا بودم؟ نکته اول اینکه نباید به هیچ یک از سوالات کودک پاسخ دروغ داده شود. خیلی از پدر و مادر ها برای اینکه از شر این سوالات خلاص شوند به ...
نقش نوای شورانگیز لالایی در تقویت روح هنر انقلاب و انقلابی
سوی هندستون بگو بابا عزیز من برای رودم کتون بستون لالایی در آیینه ادبیات ؛ ادبیات هم حوزۀ بررسی قالب دارد و هم میزان و معیار برای محتوا در ترازوی ادبیات لالایی ها گونه ای از ترانه سرایی هستند با همان مشخصه های ترانه سرایی( فلوکولور ) اما عامیانه ترو به قولی کودکانه تر چرا که بحث مخاطب است و هر ترانه ای نمی تواند برای کودک مفید باشد . بر بسیاری از ...
همسر شهید: هنگام شهادت خواسته بود سرش را بلند کنند تا به آقا سلام دهد/ به قبر شهید صدرزاده اشاره کرد و ...
. روحیه پهلوانی داشت و کشتی گیر بود. به خاطر صفات پسندیده اش قبول کردم با او ازدواج کنم. سال 86 عقد کردیم. نزدیک عروسی مان بود. دو سال بعد سال 88 سوم مرداد شب ازدواج حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) مراسم عروسی مان بود از اغتشاشات که تعریف می کرد همه می گفتند کمتر برو. قبول می کرد، ولی وقتی برمی گشت زیر چشمم ورم کرده بود. به این حرف ها گوش نمی داد، واقعاً یک دل نترسی داشت. تا 9 دی سجاد و دوستانش وسط معرکه ...
ترمینال معتادان!
است علاوه بر کارتن و پتو یک پیک نیک و ماهیتابه کوچک هم دارند. تنها چیزی که شاید در کنار پتوهای رنگارنگ بیش از 90 درصد کارتن خواب های این محله وجود دارد، پایپ است؛ همان وسیله ای که شیشه را با آن مصرف می کنند. در بین شان زنی را نمی بینم و این خوشحالم می کند. بالاخره طرف های ظهر، بعد از ساعت 11 یکی یکی بیدار می شوند. دست بعضی هایشان بدون آن که صورت هایشان را بشویند یا صبحانه ای بخورند، به ...
برای تی تی ها: پرشور کجایی؟
اشتباهات تاثیر گزار داوری رخ نده تو لیگ ایران پرسپولیس فصل قبل در اشتباهات داوری رکورد زد و نقره داغ شد ولی فقط تو دنیا تافته جدا بافته تراکتور متوهم هست بابا بسه خجالت بکشید مثل بچه های 4 ساله همش نق میزنید عالم و آدم را مقصر میدونید ناداوری بحثش با فینال لیگ جداست! اینکه دو سال متوالی با اشتباه داوری جام رو از دست بدی و بازم پشت تیم باشی کم چیزی نیست که تراکتوریا انجام ...
باید تلاش کنیم که صاحب اختیار خودمان بشویم
زیاد می رفتم. یک وقت گفتم که آخر رفیق هم خوب است با معرفت باشد. مثلا یک همچین حرفی. رفیق هم خوب است با معرفت باشد. من این همه می آیم سر قبر شما. خب یک سری هم تو به ما بزن. دیدمش. خب. صورتش مثل خورشید بود. یک خورشید در صورتش بود. هرکسی در بهشت است، یک بهشتی در دلش است. مثلا. آن بهشت هم حد و مرز ندارد. محدودیت ندارد. همین بهشتی که ان شاء الله یک روزی همه ما به آنجا می رویم و نمی دانم خانه است و باغ ...
7 شوخی زشت آقایان با خانم ها!
می گوید: اگه یک ماه آشپزی نکنم چیکار می کنی؟ بدترین جواب این است: خب طلاقت میدم! بعد هم غش غش می خندید و در پاسخ ناراحتی همسرتان می گویید: بابا شوخی کردم. همسر شما هم ناراحت می شود و شما او را بی جنبه خطاب می کنید و یک شوخی ساده می شود بهانه ای برای جنجال!خب حالا فرضا اگر خیلی مرد خوبی باشید از دل همسرتان هر طور شده در می آورید. اما یک اتفاق خیلی بد افتاده، همسر شما نگران و مضطرب می شود ...
بنیاد در آینه مطبوعات
.... زنگ خانه را که به صدا در می آورم پیرمردی با خوش رویی پذیرای ما می شود. خودش را بابا نظر پدر علی معرفی می کند و با او راهی دیدار با فرزندش می شویم. از همان نگاه اول وخوش رویی علی استقامت و پایداری را در چهره اش می بینم. قرار است در این ملاقات خاطرات دوران قبل از اعزام به جبهه و نحوه جانباز شدنش را با هم مرور کنیم. قرار است حرف ها کسی را بشنوم که متولد دهه 70 است. جوانی که می توانست از لذت های ...
ساق پایم خُرد شد و عراقی ها سررسیدند
از دست داده باشم. امروز بیشتر از هر زمان دیگر به پایم نیاز داشتم.در همان لحظه اول که تیر خوردم، خون از پایم فواره زد. افکار درهم و برهمی داشتم. ذهنم سراغ همه می رفت، پدرم، برادرانم، خواهرانم، رفقایم، ساکم، دوربینم و دوچرخه ام! دلم نمی خواست بدون پا و با این وضعیت گیر دشمن بیفتم، هیچ راهی نبود بتوانم خودم را از این معرکه نجات دهم، در این فکر بودم که چند لحظه ی دیگر عراقی ها سر می رسند... ادامه دارد... ...
کارگردان ماجرای نیمروز : سیمرغ نگرفتم، خیالم راحت شد
خواهیم طوری رفتار کنیم که واقعی نیست. من فقط حس واقعی ام را نشان دادم. خیلی ها گفتند تو که ناراحتی چرا در جشن نامزدها شرکت کردی؟ گفتم ما از روز اول قواعد جشنواره را پذیرفتیم که در آن شرکت کردیم. من وقتی فیلمم را به جشنواره می فرستم؛ یعنی باید در تمام مراحل حضور داشته باشم. باید قانون جشنواره را رعایت کنم اما حق دارم اعتراض هم بکنم. این که قرار باشد هر کسی ناراضی است، جشنواره را تحریم کند، درست نیست ...
فریبا نادری و ساناز سماواتی با چادر های خاص و جالب! +تصاویر
خودم نرنجانم تا همه از من بخوبی یاد کنند. هومن: من معتقدم از هر دست بدهی از همان دست پس می گیری بهتر است انسان ها محبت و دوست داشتن را به هم هدیه کنند. فکر می کنید رمز بقای یک زندگی مشترک چیست؟ ساناز: روراست بودن.یعنی همانی باشی که هستی و ادا در نیاوری. به خواسته های همسرت احترام بگذاری و هرگز توهین نکنی. هومن: داشتن درک متقابل خیلی مهم است. بعد از آن ...
کتاب پناهگاه بی پناه به دست آتش نشانان رونمایی شد
همسرش فرزند دیگر را به آغوش می کشد و به پناهگاه می برد و پس از بمباران، همسر و یک فرزندش در زیر آوار جان می دهند. وقتی به ایشان گفتم کتاب خاطراتتان منتشر شده است، ایشان پرسید عکس همسرم هم در کتاب چاپ کرده اید؟ و نشان می دهد هنوز هم عاشقانه همسرش را دوست دارد. وی ادامه داد: خانواده حسن مرادی در این حادثه هفت شهید دادند. امروز کتاب را به همین بچه ها هدیه می کنم. یکی دیگر از راویانم، گم بی ...
رؤیاهای واقعی چند بازیگر جوان
: بهترین شاه لیر کیه؟ بهترین کردلیا چه ویژگی هایی دارد؟ چه صدایی دارد؟ چه شکلی است؟ چه جوری راه می رود؟ چطور نگاه می کند؟ به بچه ها نگاه می کردم و فکر می کردم در ذهن هرکدام از ما تصوری از شاه لیر و کاراکترهایش وجود دارد. این تصورات با محدودیت های فیزیکی و توانایی های بازیگری مان روی صحنه شکل می گیرد و بعد به مخاطبی نشان داده می شود که خودش با تصوری به دیدنش آمده. پس واقعا شاه لیربودن کجا شکل می گیرد ...
کاندیداهای احتمالی جبهه مردمی میثاق نامه امضا می کنند/ درباره تداوم طرح کنتر ل جمعیت به مسئولان تذکر ...
عرض کردم این جمله که شما فرمودید برای خیلی از مردم که شنیدند شاید اهمیتی نداشته باشد اما برای من خیلی آرام بخش بود گفتند چطور گفتم همین چند روز پیش یک روحانی از قم در کمیسیون بهداشت و درمان مجلس به من گفت شما چند میلیون رو کشتی چون اجازه ندادی به دنیا بیایند که ایشان فرمودند کار درستی کردی یادت نمی آید که من هم به تو کمک کردم. من با پشتوانه مجوز غیر مستقیم امام (ره) و رهبری این کار را ...
به بهانه حاشیه های ستاره های فوتبالی
؛ حالت بد بود. در هیبت مردگان بودی و زیستن نمی خواستی و نمی توانستی؛ نمی توانستی باری این همه سنگین را روی کتف های حقیرت حمل کنی. انگار مرده ای متحرک بودی و با آن لباس تمام مشکی، فقط از خدا مرگ می خواستی تا خلاص شوی. من برایت آب قند می آوردم و فِرت فرت سیگار دود می کردیم و اتاق را مه برداشته بود، و تو همین طور دریا- دریا می اشکیدی! خواهرت گفته بود فقط به آیه های قرآن کریم پناه ببَر بلکه این ...
گزارشی از یک اتفاق دردناک در زندان اراک!
به گزارش ستاره ها؛ روزنامه شهروند نوشت: 40 روز پیش فهمیدم که مادرم دارد برای دیدن من به ایران می آید. یک شب خواب مادرم را دیدم. چند روز بعد وقتی با خواهرم در زندان ملاقات داشتم، خوابم را برای او تعریف کردم، یکدفعه خواهرم به گریه افتاد، وقتی علت گریه اش را پرسیدم، به من گفت که مادرمان در همه این سال ها با او در ارتباط بوده است. 40 روز پیش فهمیدم که مادرم دارد برای دیدن من به ایران می آید ...
عملیات خیبر؛ تغییر در تاکتیک یا تغییر در استراتژی
خیلی مسأله مهمی است. برای این که ما یکسال به نقاطی حمله کردیم که هیچ نتیجه ای به دست نمی آمد. بچه های ما به خصوص فرماندهان که ما می توانیم بگوییم از شخص فرمانده سپاه، به جز یکی دو نفر پایین تر، همه در این زمینه مشکل داشتند، می پنداشتند عجب! مثل این که دیگر نمی شود جنگید. ولی یک دفعه در این عملیات آن هم با چه وضعی و با آن همه مشکلات، جنگیدند و تصرف جزایر، به بچه ها قوت نفسی داد که گفتند ما می ...
مسافرآستانه: قهرمانان به حال خودشان رها می شوند؛ جمشید هاشم پور را اذیت کردند/ زارعی: امام ما قهرمان بود
بمانم توجیه کنم. ولی با وجود تأیید آقارحیم باز هم کار را زدند. زارعی : آن شب که من رفتم آقای قالیباف با زن و بچه اش آمده بود، جلوی من نشسته بود، قالیباف از اول نمایش تا آخر نمایش (خنکای ختم و خاطره) گریه و هق هق کرد بعد با بچه ها رفت پایین، همان جا گریه می کرد و حرف می زد و می گفت شما امشب ما را تکان دادید، چه اتفاقی! چه نمایشی! تسنیم: چرا مسئول ما وقتی می بیند این قدر نمایش ...
قسمت نشد با استاد شجریان همکاری کنم
پذیرفته شدید؟ نه، بعد از اینکه خدمت سربازی تمام شد، یک سال وچند ماهی یا دو سال مسئول داروخانه بیمارستان جیرفت شدم. اما وقتی خواستم امتحان کنکور دهم، کمانچه ای را به مدت سه روز اجاره کردم. چون چند برابر پول داده بودم، ساز را برنگرداندم و آن ساز، پیش من ماند! در دوران دانشکده هم به تدریج سازهای دیگری تهیه کردم. از استاد قنبری و زنده یاد زنگنه سازهایی به یادگار داشتم که همه این سازها را بنا بر نیازی ...
طنز؛ استاد مشاور
دوست دارد بیاید، مخالفت نمی کنم اما چیزی گفت که پشتم لرزید: ضمنا شاید تو دانشگاه تون رفتم از دفتر بپرسم درس مَرسات چطوره. بابا اونجا که مدرسه نیست. دانشگاه اصلا دفتر نداره. پس استادات زنگ تفریح کجا دور هم چای می خورن؟ اولین باری است که بابا به دانشگاه مان می آید. مثل عروسی رفتن خانم ها از چند ساعت پیش دارد به خودش می رسد. مامان به بابا می گوید: آقای داماد، گفتم ...