سایر منابع:
سایر خبرها
آن لحظه که از درم برانی کار دو جهان من برآید گر یک نفسم به خویش خوانی با خواندن و راندم چه کار است؟ خواه این کن خواه آن، تو دانی گر قهر کنی سزای آنم ور لطف کنی سزای آنی صد دل باید به هر زمانم تا تو ببری به دلستانی گر بر فکنی نقاب از روی جبریل شود به جان فشانی کس نتواند جمال تو دید زیرا که ز دیده بس نهانی نه نه، که به جز تو کس نبیند چون جمله تویی بدین عیانی در عشق تو گر بمرد عطار شد زنده دایم از معانی ...