با اینکه خیلی محترمانه ازماپذیرایی میکردنداماذهنم درگیربود,ایاازخانواده ام کسی زنده مانده است؟,آیاباردیگر پدرومادرم راویا کل خانواده ام را خواهم دید؟,در رودسر تمام دوستان وهم بندیهای من بعلت نزدیک بودن وامدن بستگانشان رفتند من ماندم ویک اتاق چهاردیواری ودنیایی از غم که وجودم رااحاطه کرده بود ... ... ادامه خبر
شهید حاج حسین همدانی بی خوابی امانم را بریده بود ، به ناچار در محوطه فرماندهی قدم می زدم . شب از نیمه گذشته بود که چراغ روشن اتاقش توجهم را جلب کرد . با خود گفتم حتما خوابش برده و چراغ روشن مانده . از پشت پنجره داخل اتاق را نگاه کردم . روی موکت کهنه گوشه اتاق ، سر به زیر و دست رو به آسمان قرآن تلاوت می کرد و اشک می ریخت . یاد حرف های همیشگی اش افتادم که می گفت : هر نیرویی که وارد سپاه می ...