سایر منابع:
سایر خبرها
ناسزا و گاهی اوقات درگیری شما را می شنوم و می بینم. می دانم آسیب دیده اید، ولی من هم در عذابم. دائما با دلهره و تنش می خوابم و با ترس از دست دادن یکی از شما بیدار می شوم. من فقط امنیت می خواهم. خواهش می کنم فکر نکنید من قوی هستم و زندگی ام همان طور که قبلا بوده بعد از جدایی شما ادامه پیدا می کند. من هر دو نفرتان را به یک اندازه دوست دارم. من به عشق، توجه، ثبات، استحکام، محبت، درک، صبر و بیشتر از ...
بعد از اعتراض جمعی از فعالان حقوق زنان به این انتخاب، پولانسکی بدون هیچ مخالفتی از عضویت در هیات داوران استعفا داد. کارگردان فیلم هایی چون چاقو در آب و تنفر جدیدترین فیلمش با عنوان بر اساس یک داستان واقعی را در بخش غیر رقابتی جشنواره کن 2017 به نمایش درآورد. وب سایت فیلم نت نیوز: رومن پولانسکی در سال 1977 به دنبال رسوایی اخلاقی ناشی از تعرض به ین دختر 13 ساله از آمریکا متواری ...
داستان قرنطینه درباره دلدادگی یک پسر پولدار به دختری از طبقه فقیر جامعه است. آشنایی آن در شبی رقم می خورد که پسر پولدار (سهیل) که اهل خوش گذرانی های افراظی است تصادف می کند اما مقصر از صحنه می گریزد و دختر (سمیه ) او را به بیمارستان می رساند. قصه عاشقی از همین جا شروع می شود با چند پیچش و گره افکنی البته. در میانه داستان و وقتی سهیل خانواده را به این ازدواج راضی می کند در آزمایش های پیش ...
. انتخاب خوب لوکیشن ها، فیلمبرداری متناسب با داستان و جلوه های بصری ویژه، درام جنگی جذابی خلق کرد. اما ویلایی ها بیش از آنکه درامی جنگی باشد، یک درام عاشقانه بود؛ اما نه آن عاشقانه های تکراری فانتزی خیابانی، بلکه نمایشی بود از عاشقانه های نجیب یک دختر به یک پسر، یک مادر به فرزند و یک زن به شوهر و قصه ی تلخ و شیرین انتظار... عاشقانه هایی که وصال برایش موضوعیت نداشت و عشق را به زندگی ...
شدم در ایران نسبت به زنان غیرت وجود دارد. حس غیرت آنها اینگونه بود که برویم و دختر ایرانی خودمان را نجات بدهیم. به خاطر پیگیری کنسولگری خبر من پخش شد و باعث شد که موضوع به سطح آقای ظریف برسد. ما خیلی شانس داریم که در حال حاضر چنین وزیر امور خارجه ای در کشورمان داریم که اینقدر خوش رفتار است.خیلی خوشحال هستم که این مسأله رسانه ای شد بعد از آن دوستانم به من پیغام می دادند که ما نمی دانستیم اینقدر ...
پسر جوان هم جلوی من حرکت می کردند. وقتی می خواستم از پله ها بالا بروم تا مشعل را روشن کنم، پله ها خراب شده بود. به همین دلیل از این پلکان های عمودی آوردند و قرار شد از آن بالا برویم و مشعل را روشن کنیم. جالب این که جوان هایی که جلوی من بودند ترسیدند و کنار رفتند. اما من جلو رفتم و با همان پلکان ها مشعل را روشن کردم. یکی از خانم ها که نسبت به بقیه جوان تر است: انرژی، آرامش و صبر را از ...