سایر منابع:
سایر خبرها
غالب شد قبله مایل به علی بن ابی طالب شد از دل خانه علی رفت و حرم با او رفت کعبه در بدرقه اش چند قدم با او رفت قفس کعبه شکسته ست دم پرواز است برو از کعبه که آغوش محمد باز است آینه هستی و با آینه باید باشی خانه زادِ پسر آمنه باید باشی همه ی غائله ها گشت فراموشِ نبی کودکی های علی پر شد از آغوش نبی ...
. اما بعد دیگر تصمیم گرفتم کلا در تهران زندگی نکنم و از سال 89 این جا هستم و شاید سال دوباره به تهران بیایم. انحصار ورثه نکردید که زمین های باقی مانده را بین بچه ها تقسیم کنید؟ حسین طالقانی: ما جای دیگر هم داریم. بچه ها رغبت ندارند که بیایند. خیلی زمین داریم. ولی این جا را دیگر درست کردم. پدرم همیشه لب این دره می نشست و می گفت کسانی که این پایین مشغول کشت هستند، همه باغبان تو هستند که یک چنین منظره زیبایی را از این بالا به وجود آورده اند. تو هم از این جا استفاده کن. لذت ببر.../شهروند کلمات کلیدی اطلاعات از آیت الله طالقانی فرزندان آیت الله طالقانی ...
دوباره پذیرفته است. اما بعد دیگر تصمیم گرفتم کلا در تهران زندگی نکنم و از سال 89 این جا هستم و شاید سال دوباره به تهران بیایم. انحصار ورثه نکردید که زمین های باقی مانده را بین بچه ها تقسیم کنید؟ حسین طالقانی: ما جای دیگر هم داریم. بچه ها رغبت ندارند که بیایند. خیلی زمین داریم. ولی این جا را دیگر درست کردم. پدرم همیشه لب این دره می نشست و می گفت کسانی که این پایین مشغول کشت هستند، همه ...
تابد تا حرم نباشد امن لحظه ای نمی خوابد کاش می شدم چون او آفتاب تابانی در کلاس سربازی نقطه ی درخشانی *** بی سر سرود بابا در دفتر شهادت شعری پر از غم و درد من هم نوشتم امروز در دفترم که آخر مثل تو می شوم مرد اینجا بهشت هر روز می روید از دل خاک چون در صف بهار است گل دادن ...
روستا با روحانی ها در مسجد جمع شده اند لازم است که تو هم باشی. هنوز غروب نشده بود که رسیدیم مسجد. دیدم شور بچه ها بالاست و خوش زبانی حاج آقا موسویان بهتر از من است رفتم در جمع بچه های روستا گوشه مسجد کنار پسر بچه ای نشستم. کمی که گذشت دیدم درگیر بازی بچه ها نیست، حال منقلبی دارد، گفتم اسمت چیست؟ گفت: حسین، گفتم چندساله هستی؟ گفت: 9 سال، گفتم آقا حسین بزرگ شدی می خواهی چه کاره شوی؟ گفت: می خواهم ...
کودکی و نوجوانی پاتوقش پایگاه بسیج مسجد حضرت ابوالفضل(ع) و مسجد امام حسن (ع) بود و در سال 78 با پای پیاده در پیاده روی مسیر اندیمشک تهران جهت شرکت در مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (ره) شرکت کرد . در انتهای این برنامه بود که موفق به دیدار حضوری از نزدیک با مقام معظم رهبری شد. مجتبی و یکی از دوستانش آن قدر اشک شوق می ریزد که حضرت آقا آنها را در آغوش می کشد و نوازششان می کند. او بعد ...
. حیاط خانه ما خیلی وسیع بود و زیرزمین بسیار بزرگی داشت که همواره 50،40 نفر در آن مشغول تهیه آب لیموی تازه و رُبِّ آب لیمو بودند که اغلب آنها نیز صادر می شد. یکی از خاطرات تلخ کودکی من در زمستان سال 1338 اتفاق افتاد که شش ساله بودم؛ بر اثر یک سری حوادث طبیعی، ما دارایی هایمان را از دست دادیم و پدرم ورشکسته شد. ابتدا بارش شدید تگرگ، میوه درختان باغ ها را نابود کرد، چند روز بعد انبار بزرگ و قدیمی ما در ...