سایر منابع:
سایر خبرها
غنیمت باشد چه کُنَد گر نشود مویِ پریشان بِکشَد دست بسته نتواند که گریبان بِکشَد عمه چون صخره کنارش به نظر خاموش است کوه آتش به جگر دارد اگر خاموش است حق بده بعد پسرهاش جوانش او بود کوه بود عمه ولیکن فَوَرانش او بود پیش عمه قدمی چند به زحمت برداشت غیرتِ صورتِ او چند جراحت برداشت یا که باید بِرَوَد یا ...
اسیران داغدیده، صبح و شام برای جوانان شهید خود در ناله و نوحه بودند. عصرها که می شد آن اطفال خردسال درب خرابه صف می کشیدند، می دیدند که مردم شام خرّم و خوشحال دست اطفال خود را گرفته آب و نان تهیّه کرده به خانه های خود می روند. آن طفلان خسته مانند مرغان پر شکسته دامن عمّه را می گرفتند که ای عمّه، مگر ما خانه نداریم؟ مگر بابا نداریم؟ می فرمود: چرا نور دیدگان، خانه های شما در مدینه، و بابای ...
... به دل روضه خوان تو که منم کاش قدری خدا توان می داد سائلی آمد و تو در سجده "اِنّما"یی دوباره نازل شد چه کسی مثل تو نگینش را این چنین دست ساربان می داد؟ کم کم آرام می شوی آری سر روی پای من که بگذاری بیشتر با تو حرف می زدم آه درد دوری اگر امان می داد حکایت سفر عاشقانه دختر با سر بریده پدر و اشاره به کتاب ارزشمند ...
آنها را نگاه می کرد، به پدرش می گفت بابا چرا آنها را می زنی؟ آنها من را بردند شهربازی. من اینقدر به تو گفتم، برای من پیتزا بخر، نخریدی؛ اما اینها برایم پیتزا خریدند و خودشان هم نخوردند. یا پسر بچه ای که دستش توی سوراخ نیمکت گیر کرده بود و التماس می کرد که من وضع پدرم خوب است؛ تو رو به خدا دست من را نبرید و نیمکت را ببرید. من قول می دهم برایتان نیمکت نو بخرم. خاطره ها از دهان فلاح بی محابا به بیرون ...