سایر منابع:
سایر خبرها
... رفتم میان خیمه ارباب و با سلام گفتم که ای خون خدا، با اجازه ات دست تو هم بسته به زنجیر و خوانده ام امشب تو را شیر خدا با اجازه ات در خیمه دیده بود که اکبر شهید شد با گریه سر به زانوی حسرت گرفته بود می خواست تا یاری خون خدا کند بیماری اش دو مرتبه قوت گرفته بود آمد کشان کشان ز حرم، سمتِ قتلگاه آخر دلش هوای تلاوت گرفته ...