سایر منابع:
سایر خبرها
ببینیم چه خبر شده ، گفتند ملاّ برات از صحرا آمده ، ملاّ برات پسر عمه ام بود که در صحرا آبیاری داشت ؛ وی در حال کار بوده که هفت گلوله خمپاره به اطرافش می خورد و وحشت زده به خانه می آید. در خانه را از داخل بسته بودند که ترکش نخورند، وی جیغ کشید: در را باز کنید که دلم ترکید و تا در را باز کردیم ، افتاد، بیچاره از وحشت سکته کرده بود. عروسی مبدل به عزا شد این طرف پسردائی عروسی داشت و ...
در و پنجره ها را ببندم تا بابانوئل نتواند به خانه ما بیاید. به او می گفتم بابانوئل ترس ندارد و او همه بچه ها را دوست دارد و به آنها کادو می دهد ولی می گفت کادو نمی خواهم و دوست ندارم بابانوئل را ببینم. هر سال شب کریسمس وقتی بابانوئل را می بینم یاد ادموند می افتم و گریه می کنم. خرداد سال 60 به خاطر ماجرای بنی صدر و عزل او توسط مجلس اوضاع متشنج شده بود و طرفداران او به همراه منافقان در ...