سایر منابع:
سایر خبرها
سوهان زدن ناخن 5. تاثیر روغن درخت چای روی سفیدی ناخن ها روغن خالص درخت چای رو با استفاده از یه توپ پنبه ای روی ناخن هاتون بمالین. بذارین که این روغن به مدت چند دقیقه روی ناخن هاتون باقی بمونه و سپس اون رو با آب ولرم شستشو بدین. این کار رو دو بار در هر روز و به مدت چند ماه انجام بدین تا زمانی که متوجه تغییرات حاصل از اون بشین. تاثیر روغن درخت چای روی سفیدی ناخن ها ...
خلاصه مطالب امروز: استفاده از ستارگان در تبلیغات ماست! آیا در سلفی، دماغ بزرگتر می افتد؟ ویژگی یک دوست خوب در سفر چیست؟ علیرضا بیرانوند: حالم خوب است! هنوز خواب می بینم ابری می آید و مرا تا سرآغازِ روییدن بدرقه می کند ستارگان مجازی امروزو با پستی از علیرضا بیرانوند آغاز میکنیم که پس از گُل آکروبات رونالدو به بوفون، شایعه شده بود که علیرضا یه کم ترسیده! علیرضا هم واسه اینکه خاطر ما رو جمع کنه، این پست امیدوا ...
آقا که رفتند بیرون وسیله پذیرایی بیاورند، من به بچه ها گفتم زیاد نشینین، زودتر بلند شین که آقاجون توی ماشین منتظره که مادر شهید لبافی نژاد گفت حاج خانم نمی ذاره شما ناهار برید. براتون ناهار درست کرده - حاج آقا رو با بچه ها گذاشتیم بیرون توی ماشین، منتظرمونن. ما داریم می ریم رودسر! - خانم که دیروز با ما صحبت می کرد، گفت خانم جنیدی که فردا بیاد، برای ناهار نگه شون می دارم. ...
عملیاته و بچه ها دارن اون جلو عرق میریزن و خون میدن نتونستم بمونم اونجا و فرار کردم اومدم. بهش گفتم مسئولتون اذیتت نکنه. گفت مهم نیست حالا شما منو ببرید یه کمکی بهتون کنم گفتیم پس بشین تو ماشین عقب تویوتا هم نزدیک ده تا سوری نشستن و رفتیم تو راه تیراندازی زیادی بود رسیدیم نیروها رو از تپه کشوندیم بالا و به علی گفتم نیروها رو از فلان جا بچین تک تک پشت یه موضع مناسب آماده ...
به گزارش کوگانا آنچه در ادامه می خوانید، برشی از رمان سی مرد و سی مرغ (برگزیده هفدمین دوره دو سالانه کتاب سال دفاع مقدس 1396) نوشته اکبر صحرایی است: ... تو چشمان بابا زل می زنم. می گوید: سه فرسخ از خونه ت دور نشدی، اون وقت می خوای بری قلهٔ قاف ! - ها بابا، قلهٔ قاف هم می رم. - بچه، جبهه حلوا تقسیم نمی کنن! - چرا بابا، حلوا هم می دن ...
. اما یکی دیگر از مشاغل سخت دنیا روزنامه نگاری و طنز نویسیه. شما همین الان من رو در نظر بگیر. وسط یه مشت آدم خوشحال نشستم و سرم تا ماتحتم توی گوشی ام هست و دارم تایپ می کنم. چند نفر اون طرف نشستند و دارند جوجه، کباب می کنند، چند نفر هم جو گرفته شون، فکر کردند لیگ جهانیه و به قصد کشت دارند والیبال بازی می کنند؛ هرازگاهی همچنان اسپک شون محکم می خوره توی سر من که بیا، هر چی توی ذهنم بود، پرید. دیگه از اونایی که اون طرف تر دلستر و ماست موسیر می خورند نگم براتون. خلاصه، امسال دل تون به حال ما هم بسوزه و جزو مشاغل سخت حساب مون کنید... ...