گوسفند قربانی را که آوردند، چند نفر جلو آمدند و گفتند: خدا بهت صبر بدهد آقاجواد، پسرت حسن شهید شده. نمی دانستم چه بگویم. یک پسرم در لباس دامادی بود و آن یکی داخل تابوت در راه... قربانی را جلوی تابوت حسن ذبح کردیم. در چشم به هم زدنی عروسی تبدیل به عزا شد ... ادامه خبر