پس شازده کوچولو روباه را اهلی کرد و چون ساعت جدایی نزدیک شد روباه گفت: آه... من گریه خواهم کرد.... سپس گفت: برو دوباره گل ها را ببین.این بار خواهی فهمید که گل خودت در جهان یکتاست، بعد برای خداحافظی پیش من برگرد تا رازی را به تو هدیه کنم . ... ... ادامه خبر