شهرام فرهنگی 1- قصه از حیرانی یک مرد آغاز شد. سال ها پیش که خیلی هم سال ها پیش نیست، مردی مقابل هر رهگذری دست دراز می کرد آقا دوزاری دارید؟ خانم دوزاری دارید؟ . اینکه سرنوشت آن مرد چه شد، ربطی به قصه ما ندارد. همین بس که خیلی ها، روزگاری مثل او کنار باجه تلفن حیران یک دوزاری بودند. ... ... ادامه خبر