بشیر اسماعیلی / نویسنده حجی گوگردچی از راه رسیده بود و حسابی داشت حرص می خورد، گفتم: حجی چی شده؟ گفت: خره من بایس ازین زهرماریا بشم. گفتم: کدوما؟ گفت: اسمی بی صاحبش نیمی چرخه رو زبونم، همین عاروننگا که همه می شناسندشون. گفتم: آهان! سلبریتی. حجی گفت: بله همین ... ... ادامه خبر