سایر منابع:
سایر خبرها
انتظارم فقط یک جمعه می آئی ولی من / تمام جمعه ها را دوست دارم ... ********************************** این عشق آتشین ز دلم پاک نمی شود مجنون به غیر خانه ی لیلا نمی شود بالای تخت یوسف کنعان نوشته اند هر یوسفی که یوسف زهرا نمی شود * * * * * * * * ********************** * * * * * * * پر از عطشم، مرا تو دریایی کن سرشار از احساس و ...
...؛ ... بسیارند پدرانی که نمی دانند اگر همۀ دنیا را برای دخترشان فراهم کنند، به اندازۀ یک بار در آغوش گرفتن او و بوسیدن روی او، به او آرامش و اعتماد به نفس نمی دهد. عجایب را در آسمان ها می جوییم، ولی یک بار به شاخۀ درختی که جلو خانۀ ما مظلومانه قد کشیده است، خیره نشده ایم. نگاه کردن، شنیدن، گفتن، نفس کشیدن، راه رفتن، خوابیدن، سفر کردن، بازی، تفریح، مهرورزی، عاشقی، زناشویی و ...
عصر(عج) افزوده می شود و مرغ دل دوستداران و منتظران یوسف زهرا(س)، سوخته و افروخته در هوای این مسجد به پرواز درآمده و اشک حسرت از چشمانشان جاری است. امسال تنها دل ها و قلب های منتظران و عاشقان دلسوخته مکتب اهل بیت(ع) راهی کوی عشق شده است تا سالروز میلاد دوازدهمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت، حضرت صاحب الزمان(عج) را به نظاره بنشینند. مردم سمنان که هر سال با چشمان انتظار در ...
به گزارش خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از همدان ،حاج میرزا سلگی نام تو وشهیدان نامی به بلندای معنای زندگی ست بغض های حقیر ما، در مقابل تصاویر مظلومانه شما سر تعظیم فرود می آورد و راه کلاممان بسته می شود ما با وجود شما ها امنیت را احساس کردیم حال از شما چه باید گفت و چه باید نوشت؟ واژه های خاکستری ما، فقط می توانند نوشته شوند چه باید گفت که شما جان خود را از مسیر خطر عبور ...
عشق ممدوح هنری و محمود ادبی را با شهوات مشئوم و مذموم بی هنری اشتباه نمی کند و ساکنان کوی عفاف را به بدحجابی یا بی حجابی که نفی عفاف را به همراه دارد، دعوت نمی نماید و مرغ باغ ملکوت را با نغمهٴ سرد ناسوتیان سرگرم نمی کند و فرهنگ برائت از طبیعت و نزاهت از مادّه را با آهنگ ناموزون خاکیان از یاد نمی برد و سرانجام تسلیم بی هنر نادان نمی شود. هنرمند کی زیر نادان نشیند ٭٭٭٭ که بالای سرطان ...
آمدن شان را می کشند. عقربه ها به ساعت 9 نزدیک می شوند. ظرف های آلومینیومی غذا با دست های فرز مردهایی که دور میز حلقه زده اند از هم باز می شود.گروهی دیگر بی معطلی مشغول برچسب زدن روی ظروف غذا هستند. مردهای روپوش به تن و ماسک به صورت زده همه هم قدند و برای همین قد کوتاه محمد مهدی ریحانی توی چشم می زند. از او می پرسیم چند ساله است. چشم هایش می خندند. ماسک روی صورتش را بالاتر می کشد و می ...
بود و با عبور هر گلوله ای موج بر می داشت استوارتر از کوه ایستاده بود و به توپخانه فرمان می داد و با شکیبایی سقراط گونه و شوکران نوش، ریه هایش میزبان گازهای خردل و شیمیایی دیگر می شد. تیر و ترکش ها و شیمیایی را تاب می آورد و خنده را روی لبانش نگاه می داشت. هرگاه دکل سقوط می کرد و توپخانه خاموش می شد تازه هنگام بمباران ابراهیم بود یک تنه و منفرد با بمب خنده و روحیه: کشتی نوحیم در توفان روح ...