سایر منابع:
سایر خبرها
... حرفش قیمت نداشت تا وارد خود آبادان نشدند درست نفهمیده بودند انفجار تاک فارم ها یا همان مخازن نفتی پالایشگاه یعنی چی. یکهو انگار وسط روز وارد شب شدند و از آن هراسناک تر اینکه سیما دو هفته پیش در این شهر بود. آن روز هنوز عروس خلیج فارس بود اما حالا با قسم و آیه هم نمی شد این را باور کرد. انگار سال ها بود جنگی خانمان سوز شهر را درو کرده. توی راه، قبل از چپ کردن کامیون و آن اتفاق، صادقی بهش ...
نظرش مثبت است. مادرم و پدرم دیده بودندش، مادر و خواهرهای او هم آمده بودند نه اینکه همه موافق باشند، عمویم خیلی مخالف بود. می گفت این چه کاری است. اما شهید من را دیده بود، گفته بود من را دوست دارد. در چشم های اشرف اسفند دود می کردند، گاهی هاله ای از اشک می نشست روی مردمک هایش، پرده ای حایل می شد میان احساسات واقعی و آنچه خیال بود و قصه عشقی که چند نسل از آن گذشته و حالا تنها خاطره ای مانده بود. خیلی ...