ماجرای اسارت جمشید در شب عملیات والفجر 8 - ایسنا
سایر خبرها
همتراز بودن 2 دروازه بان دردسرساز است
ادامه بدهد؟ نه، او در پست دفاع بازی می کرد. چرا پسر گلرها به خصوص در ایران تمایلی به دروازه بانی از خودشان نشان نمی دهند؟ به غیر از عابدزاده ما گلری نداشتیم که... اصلاً فرزندان بازیکنان بزرگ هیچ وقت موفق نمی شوند. چرا؟ برای اینکه همیشه زیر سایه پدرشان هستند. مثل خود ناصر حجازی. پسر او در تیم استقلال هم بازی می کرد اما دوران فوتبالش کوتاه بود، یا پسر علی پروین با اینکه بازیکن بدی هم نبود ولی اینها زیر سایه پدرانشان از بین می روند. ...
شهادت با طعم تشنگی
فرخنده بهارلو رزمنده دفاع مقدس در بیان خاطرات خود از جبهه چنین نقل می کند: در اتاق عمل بودم بعد از آن وارد ریکاوری و بعد وارد رخت کن شدم و لباسم را عوض کردم، صدایی شنیدم که مدام تکرار می کرد کمک، گفتم بچه ها یکی کمک می خواهد آنها گفتند بهارلو چه می گویی ما چیزی نمی شنویم. قسم خوردم که صدایی می شنوم و کسی نیاز به کمک دارد بعد بی اراده به سمت بخش و به دنبال صدا رفتم دیدم یک مجروح بر روی تخت است ...
ادیبان و شاعران باید به ضبط خاطرات آزادگان در قالب شعر اهتمام کنند
به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، احمدعلی رمضانی، در نشست ادبی مجازی آزادگان سرافراز که شامگاه جمعه، 27 مرداد به همت گروه بین المللی هندیران و با حضور جمعی از شاعران کشورهای مختلف فارسی زبان برگزار شد، در فرازی از صحبت های خود گفت: نوشتن، بیان، ثبت و ضبط خاطرات آزادگان و رزمندگان دفاع مقدس، به ویژه اگر در قالب شعر و نظم ادبی قرار گیرد و شعرا و اهالی فرهنگ همت به این کار داشته باشند ...
خانواده ام با تصور شهادتم تا یک سال برایم مزار ایجاد کرده بودند
به گزارش حوزه ایثار و شهادت پایگاه خبری_تحلیلی صبح قزوین؛ فرج الله فصیحی رامندی در6 فروردین سال 39 در شهر دانسفهان از توابع شهرستان بوئین زهرا چشم به جهان گشود و 6 سال و 6 ماه از عمر خود را در اسارت نیروهای عراقی سپری کرد. آزادگان،وارث شهیدان هستند و با استواری ایستاده اند و ماندگار شدند تا ادامه دهنده راه شهیدان باشن ...
روایتی از فرمانده 19 ساله مخابرات که اهل دستور دادن نبود
حال جر و بحث با یکی از نیرو ها دیدم. نزدیک رفتم و گفتم: نورالله چی شده؟ سرش را به نشانۀ این که سکوت کنم، بلند کرد؛ اما من گوش نکردم و او را معرفی کردم. آن رزمنده باور نمی کرد که او رئیس مخابرات بوده و برای گرفتن اجازه با او بحث می کند! مردکار و عمل بود، نه فقط اهل حرف زدن. از خودبینی و خودخواهی به شدت پرهیز می کرد و کم حرف و مؤدب بود. در تشییع جنازۀ شهدا شرکت می کرد و از صمیم قلب خواستار ...
فاتحه وسط فوتبال تا فرو بردن سر اسرا در فاضلاب
: جنگ هشت ساله ما که معروف است به دفاع مقدس از شروع آن تا پایانش یعنی لحظه به لحظه آن پر از خاطرات است. من از بچه های رسانه و بنیاد شهید بسیار گله مند هستم درست است یک روز برایمان گذاشته اند و این روز بسیار شیرینی است اما توقع ما این است که بچه های جبهه و جنگ بچه های آزاده را به مردم بشناسانند و ما را از یاد نبرند ما نیاز مالی نداریم ولی نیاز داریم زحماتمان فراموش نشود نیاز داریم از سر اجبار و رسم ...
سعید اوحدی: در دوران اسارت همه سلیقه ها و همه دیدگاه ها حضور داشتند/ هنرمندان و نخبگان سرمایه های تمدنی ...
. بچه ها لحظه ایی که از در اول ورودی حرم می خواستند وارد بشوند، قابل کنترل نبودند و تا ضریح حضرت امام (ره) با اشک و سینه خیز رفتند. خیلی سخت بود. رئیس سابق سازمان حج و زیارت بااشاره به دلیل دلدادگی مردم به امام خمینی (ره) و پیوند عمیق بین امام و مردم بیان کرد: امام، دل مردم را می خواندند و قرائت شان، قرائت جوهری دل مردم بود و به همین دلیل که امام با دلشان با مردم صحبت می کردند یک ارتباطی ...
اینجا خانه ما| روز مبارزه با بیکاری مادران!
فرضی صحبت می کند و حقایقی بس شگفت را با آنها درمیان می گذارد! کلیپ هایی که هرگز به دست مخاطبان موهوم شان نمی رسند و مادری عاری از قریحه هنری، هر چند وقت یک بار آنها را پاکسازی می کند. از زهرا خبری نبود. به خودم این نوید را دادم که حتما در اتاق پسرها مشغول تماشای ژانگولرهای آنهاست. به کار پاکبانی گوشی ادامه دادم. سجاد برعکس علی، علاقه ای به فیلم برداری ندارد و تخصصی روی عکاسی کار می کند! عکس ...
صلواتی که کاسه کوزه بعثی ها را بر هم زد
ابوالفضل(ع) و امام علی(ع) بهترین لحظات دوران اسارت بود. سخت ترین لحظات اسارت غیر از شکنجه های روحی و روانی که در طول ایام اسارت ساری و جاری بود، رحلت حضرت امام(ره) بود آزاده دفاع مقدس سخت ترین روزهای اسارت را خبر تلخ رحلت امام خمینی(ره) ذکر می کند و ادامه می دهد: سخت ترین لحظات اسارت غیر از شکنجه های روحی و روانی که در طول ایام اسارت ساری و جاری بود، رحلت حضرت امام(ره) بود ...
تلخ ترین خاطرات یک اسیر جنگ 2 روز بعد از آزادی!
. نفری یک قرآن به ما دادند و در عوض حدود 48 ساعت در عراق که منتظر بودیم برویم، آب را روی بچه ها بستند. در مرز خسروی هم که قرار بود تبادل انجام شود خیلی تبلیغات کرده بودند. رقاصه ها را آورده بودند و می کوبیدند و تحت عنوان سپاه هشتم یا دهم یاد می کردند. بچه ها هم بلند تکبیر می گفتند و این صدا در دشت می پیچید تا صدای رقاصه ها شنیده نشود. یعنی تا لحظه آخر دست از سر بچه ها بر نداشتند. حدود 4 ...
دعوا بر سر آزاده آملی/ اشک هایی که شهادت محسن را خبر داد
به گزارش خبرنگار دفاع پرس از ساری، کتاب مدرسه ی دیگر تاریخ شفاهی آزاده شعبانعلی رادمنش به قلم فاطمه ابراهیمی و پژوهش محمد طالبی در سال 1401 توسط انتشارات سرو سرخ وابسته به اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس مازندران منتشر و روانه بازار شد. به مناسبت 26 مرداد سالروز ورود آزادگان سرافراز به میهن اسلامی بخش هایی از روایت این آزاده را از لحظه ورود پس از آزادی به استان مازندران می ...
وزارت دفاع: هوشیاری و بصیرت ملت رمز پیروزی بر فتنه های مختلف است
با سربلندی و افتخار، بوسه بر خاک مقدس و متبرک میهن مادری زدند و این بار در جبهه ای دیگر یعنی جبهه سازندگی و بازسازی کشور مشغول مجاهدت و تلاش گردیدند. امروز کشور عزیزمان به برکت پایمردی ها و از خود گذشتگی های جوانان برومند خویش به اوج خودباوری و اعتماد به نفس در تمامی ابعاد به شکوفایی و پیشرفتی مثال زدنی دست یافته است که آوازه شکوه آن از مرزهای کشور فراتر رفته تا جائیکه تمامی ملت های ...
رادیو اربعین با حضور وزیر کشور آغاز به کار کرد
خوش من و مایه ارامش من است. خدا دوست بدارد کسی را که دوست دارد حسین من را و او کشتی نجات و چراغ هدایت است. وی با ارائه خاطراتی از دوران اسارات گفت: در زمان محرم بعثی ها، آمپول هایی به بازوی چپ و راست اسرا می زدند تا تب کنند و نتوانند عزاداری کنند. یک مرتبه این کار را انجام دادند و افراد تب کردند. در شب عاشورا، بچه ها در همان شرایط، عزاداری جانانه کردند و صدای بچه ها به بیرون رفت. فرمانده ...
از پاییز اسارت تا بهار آزادی
...، به گفت وگو با چند تن از آزادگان نشستیم که مشروح آن در ادامه می آید. بیات، دو بند انگشتش را با تیغ قطع کرد و جلوی بعثی ها انداخت یکی از آزادگان دفاع مقدس در روایت خاطرات خود از اسارت در گفت وگویی چنین نقل می کند: شب، بعثی ها در آسایشگاه را باز کردند و از بیات یکی از آزادگان مشهدی پرسیدند چه کسی گفته بلوک نزنید، او پاسخ داد، خدا گفته، آن ها گفتند اگر ما شما را مجبور کنیم ...
آیین غبارروبی و عطرافشانی مزار شهید گمنام در شهرستان فنوج
هستیم و دشمن بداند همانگونه که شهید والامقام سردار حاج قاسم سلیمانی فرمود: ما ملت امام حسینیم و همانگونه که سیدالشهدا(ع) با خون مبارکش اسلام را احیاء کرد، ما هم از جان دادن در راه اسلام و انقلاب و ملت ایران هراسی نداریم. در پایان این مراسم از رزمنده و آزاده هشت سال دفاع مقدس شهرستان فنوج نورمحمد کدخدایی تقدیر بعمل آمد. انتهای پیام/ ...
روایت محسن میرزایی ، آزاده جانباز در دوران دفاع مقدس که بعثی ها فکر می کردند ژاپنی است | یک سامورایی در ...
های معروف دوران دفاع مقدس تبدیل می کند؛ رزمنده ای که با 50 درصد جانبازی و پسوند آزاده درکنار اسمش، این روز ها راوی تاریخ جنگ است. سطر های بعدی، خاطرات اوست از روز اعزام به جبهه تا پایان اسارت. بساطم را می انداختم گردنم و می رفتم بدرقه رزمنده ها در مشهد دست فروش بودم. می رفتم بازاررضا بساط می کردم. عینک پلاستیکی بچگانه می فروختم. جنگ که شروع شد، خیلی هوایی شدم که بروم جبهه. همه ...
قصه آزادگان، قصه صبر و پایداری
صورتش می ریخت. بوی تند عرقش را حس می کردم. پاهایم روی زمین کشیده می شد. به دلیل موج انفجار، مدام به زمین می افتادم و سرباز عراقی مرا بلند می کرد. همه بدنم درد می کرد. احساس می کردم به دست و پایم وزنه های پنجاه کیلویی آویزان کرده اند. گلویم خشک شده بود؛ طوری که زبانم را به سختی تکان می دادم. با همان حال نیمه هوشیار، می دیدم که عراقی ها چقدر بی رحمانه به مجروحانی که درخواست کمک می کردند، تیر خلاص ...
چهار بار تا مرز شهادت در اسارت رفتم/ مشکل جامعه ایثارگری اشتغال فرزندانشان است/ کاش کاری کنند این حجم از ...
بود در این حال در دلم فقط می گفتم یا مهدی و فکر کردم به یکباره برگشتم و حتی یک تیر به من نخورد. -نفر دوم که بالای سرم آمد یک کرد اهل سلیمانیه عراق بود که فارسی می دانست بالای سرم آمد و گفت نترس ما تورا می بریم تا مداوا شوی و برگردی به ایران و نترس. -دست انداخت زیر پایم و مرا بلند کرد و بردند سمت عقب و بردند سمت فرماندهی همانجا که نشسته بودیم یک هواپیمای ایرانی روی سرمان بود ...
فریاد مرگ بر صدام آزادگان ایرانی در اسارت/ سکه هایی که پیشکش مرقد مطهر امام شدند
و هر لحظه منتظر بودیم که توسط بعثی ها به اسارت دربیاییم و هیچ کار دیگری از دستمان بر نمی آمد. یکی از بعثی ها بالای سرمان آمد و با حالتی وحشیانه فریاد می کشید و به زبان عربی می گفت قم .. قم.. یعنی بلند شو، بلند شو.. من نگاهم به سمت تانکی بود که به سمت ما حرکت می کرد و دود آن در فضا پراکنده بود. همان لحظه یک افسر بعثی که روی شانه اش یک ستاره زرد قرار داشت، فریاد می زد لاقتلو صدام حسین و می خواست به ...
استقامتی ستودنی در روزهای سخت/ باز خوانی خاطرات دو تن از آزادگان ملایری
خوردید چه حسی داشتند گفت: خوب بنده از نظر وضعیت کار و مالی مشکل و دغدغه ای نداشتم خودم برای رفتن به جبهه هدف والاتری را انتخاب کرده بودم من رفته بودم که از آرمانهای اسلام و انقلاب و خاک وطنم دفاع کنم و سیلی به دشمن بزنیم ما خودمان را در همان کربلای 4 شهید می دیدیم حالا این اسارت عمر اضافی ما بود و خبر حبس ابد هیچ مرا ناراخت نکرد چون من به آرمانی که داشتم اندیشیده بودم. فراهانی با بیان ...
نگاهی به کتاب صد و هفتاد و ششمین غواص
چیزهایی می گفتند. در لحظه ای نیز متوجه شدم آن چند نفر عراقی که از معبر رد شده اند به جنازه نیروهای ما تیر خلاص شلیک می کنند. کار خودمان را تمام شده می دیدم و غیر از یاد خدا و معبود چیزی به ذهنم نمی رسید. ناگهان دیدم اطرافیانم یکی یکی بلند شدند و دست های شان را بالا گرفتند. هم عراقی های روی خاکریز و هم عراقی هایی که از معبر عبور کرده بودند با دیدن ما شروع به سر و صدا و تیراندازی کردند. برای من هم چاره ...
خاطرات آزاده لرستانی؛ از دیوار مرگ تا همنشینی با اسوه های اخلاق و تقوا
محمدشریف جعفرپور، از آزادگان سرافراز لرستانی هشت سال دفاع مقدس در گفت وگو با ایکنا از لرستان ضمن معرفی و بیان خلاصه ای از نحوه ورود خود به جبهه های حق علیه باطل، گفت: من در دوم مردادماه سال 1343 در شهر خرم آباد متولد شدم و در دوران دفاع مقدس و جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در سال 67 در سن 22 سالگی به عنوان سرباز وظیفه به جبهه اعزام شدم و بعد از یازده ماه حضور در جبهه در حالی که فقط یک ماه از خدمتم ...
تمام بدنم کرم گذاشته بود/ هیچ تضمینی نبود که صدام مبادله را به هم نزند
.... به محض اینکه برگشتم تا نگاه کردم ببینم تانکها کجا هستند محکم به زمین کوبیده شدم. سیستم عصبی ام مختل شد و ترکش به ریه ام خورده بود. خیلی سخت نفس می کشیدم و هر کاری کردم که روی دستهایم بلند شوم هیچ توانی نداشتم، پاهایم نیز توانی نداشتند. بچه ها سعی می کردند کمکم کنند تا روی پا بایستم و با هم برویم اما دیگر نمی توانستم بلند شوم. تلاششان بیهوده بود و دیگر توانی نبود. بعد از اینکه ...
انسانی ترین نوع ادبیات
م به شهادت رسیدند. راوی هم مثل همه اسرا و زندانیان دوله تو لحظات سختی را سپری کرد؛ به طوری که تمام موهایش سفید شد و دندان سالمی هم در دهان نداشت. همه این اتفاقات در هفت ماه اسارت رخ داد. در دوله تو اگر اسیری را می کشتند یا بر اثر ضرب و شتم جان می باخت، معلوم نبود جنازه اش به دست خانواده اش برسد یا نه: - سعید مُرد یه کاری کنین. بغضم شکست و ضجه ام بلند شد. کاک یدالله از اتاقش آمد ب ...
خوش آمدی ای پرستوی عاشق؛ جهان وامدار توست
انقلاب کرده است، همچنین بیش از 35 هزار رزمنده در دوران دفاع مقدس در عملیات ها حضور داشته اند. تعداد کل ایثارگران این استان 10 هزار 277 نفر، تعداد کل آزادگان 397 نفر و جانبازان هفت هزار و 232 نفر است. 26 مرداد سالروز آزادیِ آزادگان است، سربازانِ وطن که پس از سال ها اسارت در اسارتگاه های مخوف رژیم بعث عراق، به خاک پاک میهن بازگشتند. ...
شهید صدرزاده گفت: مسافر! نرو، تا شهادت چیزی نمانده!
که من تجربه ندارم برای عملیات و باید بچه های مردم را فرماندهی کنم. اگر به خاطر بی تجربگی من برای آنها اتفاقی بیفتد، این ظلم است. سیدابراهیم گفت: من اول می روم، اگر من را زدند بگویید فرمانده گروه نیست، ما اقدام نمی کنیم، اما دیدی من هستم با خیال راحت بیا. آن شب گروهان سیدابراهیم عملیات را اجرا کردند و موفق هم بودند. قرار شد، نیروهایمان با نیروهای سیدابراهیم جابجا شوند. سحر همان شب جابجا ...
صحنه های شهادت و جانبازی همسنگرانم را فراموش نمی کنم
احمدرضا مداح آزاده و جانباز دوران دفاع مقدس و فعال رسانه ای و عکاس خبری در گفت وگو با خبرنگار دفاع پرس ، اظهار داشت: وقتی اسیر شدیم ما را بر خودرو نفربری سوار کردند و به العمارة عراق بردند، بعد بغداد و پس از آن هم ما را به کمپ 9 رمادیه در نزدیک فلوجه عراق در استان الانبار منتقل کردند و چهار سال و 3 ماه در اسارت بودم. مداح در خصوص وضعیت اردوگاه آزادگان در عراق اظهار داشت: وضعیت بهداشتی ...
دست نوشته شهید چمران برای مردی که گمان می کرد شهید شده است
ایرانی در بند رژیم بعثی صدام می دانند و هزاران نکته و خاطره از شخصیت بی نظیر او در ذهن خود دارند. روایت برخی از آزاده ها در مورد حجت الاسلام ابوترابی در ادامه می آید: وقتی با ورود ابوترابی به اردوگاه ها آرامش برقرار می شد قاسم صادقی، آزاده دفاع مقدس درباره تأثیرگذاری بالای ابوترابی در میان اسرا گفته است: قبل از ورود حاج آقای ابوترابی به اردوگاه ها شرایطی حکم فرما بود که همه اسرا ...
زنان مقاومت، اسوه شجاعت
جذاب تولید می کردند تا نقش تمدنی زن ایرانی را دریابیم و بدانیم آن قدر کشورمان الگو برای دختران و زنان ایرانی دارد که شعارهای بی معنی جوجه اردک های منافق و کومله محلی از اِعراب ندارند. در ادامه سخنان این شیرزن آزاده دوران دفاع مقدس را بخوانید: تنهای تنها با خدا من دختری بودم که خانواده کاملا نسبت به فعالیت های من شناخت داشت . در آن زمان کمتر زنی تحصیلات دانشگاهی داشت . شاید به ...