سایر منابع:
سایر خبرها
سعید اوحدی: در دوران اسارت همه سلیقه ها و همه دیدگاه ها حضور داشتند/ هنرمندان و نخبگان سرمایه های تمدنی ...
کردند و بعد از 19 سال یعنی چند سال بعد از آزادی اسراء، پیکر مهدی حاج کرمی را آوردند و در خمینی شهر دفن کردند. این آزاده دوران دفاع مقدس با اشاره به نحوه با خبر شدن از رحلت حضرت امام (ره) در دوران اسارت بیان داشت: ما در اردوگاه تکریت عراق بودیم که خبر رحلت حضرت امام (ره) را شنیدیم. خبر کسالت حضرت امام و بیمارستان بودن ایشان را روزنامه های عراقی می نوشتند. ولی یک روز صبح بود که از بلندگوهای ...
خانواده ام با تصور شهادتم تا یک سال برایم مزار ایجاد کرده بودند
که مجروحیت شدیدتری نسبت به بقیه داشتند به شهادت رسیدند و بعد ها هم افرادی بر اثر بیماری در اردوگاه شهید شدند. آیا در زمان اسارت رابطه مکتوبی با خانواده داشتید؟ مدت یک سال به عنوان مفقودی بودم و حتی مراسم شهادت، سوم، هفتم و چهلم مرا برگزار کرده بودند، اما بعد از یک سال که صلیب سرخ به اردوگاه آمد، امکان مکاتبه برای اسرا فراهم شد و در آن زمان بود که بعد از یک سال اولین نامه ام ...
شنیدن رحلت امام خمینی(ع) تلخ ترین خاطره دوران اسارت بود
. در مورد نحوه اسارت خود بگوئید؟ حدود دو ماه در آموزش در جبهه بودم که عملیات بیت المقدس آزاد سازی خرمشهر آغاز شد، بنده در تیپ هفت ولیعصر (ع) دزفول گردان سلمان به فرماندهی شهید اکبر منصوری شرکت نموده ودر تاریخ 1361/2/17 مرحله دوم عملیات محلی به نام ایستگاه حسینه سمت راست شلمچه از ناحیه سر وپا هایم زخمی شده بعد از حدود دو ساعت به دست نیرو های بعثی اسیر شدم. در چه سالی به وطن ...
تاریخ شفاهی و مستندات آزادگان سرافراز در حرم مطهر رضوی رونمایی شد
که برای گرفتن عکسی در نزدیکترین موقعیت پشت سر صدام قرار گرفت و حتی به فکر خفه کردن صدام هم افتاده است. وی در این جلسه با بیان خاطراتی از دوران اسارت خود گفت: یک ماه مانده بود تا 15 ساله شوم که به جبهه رفتم و یک سال و سه ماه از حضورم در جبهه می گذشت و تازه پا به 17 سالگی گذاشته بودم که اسیر شدم. رعیت نژاد همچنین قرائت دعای ندبه و دعای کمیل برای مرحوم ابوترابی که جزء محفوظات ...
بعثی ها شکنجه می کردند و می گفتند به انقلاب فحاشی کنید
رزمنده ای بوده که سه هزار روز در زندان های صدام اسیر بوده و زیر شدیدترین شکنجه ها بودیم. بعثی ها آنقدر ما را شکنجه می دادند و می گفتند باید به امام و انقلاب ناسزا بگویم اما این کار را نمی کردیم، ما را به برق وصل می کردند و می گفتند فحش و ناسزا بگوید اما ما این کار را نمی کردیم و سربازان عراقی خودشان خسته می شدند و رهایمان می کردند. اغلب مواقع بچه ها را شکنجه می کردند تا بلکه ...
فاتحه وسط فوتبال تا فرو بردن سر اسرا در فاضلاب
وقتی اسلحه اشان را روی پیشانی ام هدف گرفته بودند فقط یکبار امان خواستم و پشتم را به آن ها کردم با دست های بسته گفتم خدایا مادر من در کودکی پدر و مادرش را از دست داده او حتی خواهر یا برادری ندارد تا بعد از مرگ من از او مراقبت کند تو خود حافظ و حامی او باش. گفتند اشهدت را بخوان شروع کردم به خواندن اشهدم که متوجه شدم ماشین های دیگر هم آمدند و وقتی خالی شدند متوجه شدم بچه های گردان خودمان هستند که آن ...
ورود آزادگان به میهن اسلامی؛ لحظه لحظه اش حماسه و عشق بود
. 26 مردادماه 1369 روزی بود که یک خبر مهمّ تیتر همۀ روزنامه ها شد و آن چیزی نبود جز ورود اولین گروه از آزادگان پیروز به میهن اسلامی. اگرچه بزرگترین آرزوی آزادگان سرافراز یعنی دیدار با رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره) محقّق نشد، امّا آن ها به دیدار حضرت امام خامنه ای عزیز (مدّظله العالی) شتافتند و با آرمان های انقلاب اسلامی تجدید بیعت کردند. یاد آن روز های پرخاطره و فراموش ...
در اسارت، برزخ نزدیک تر از آزادی بود
...، ساکن شدم. سال 1358 دانشگاه ها تعطیل شد، بعد از انقلاب که دانشگاه ها باز شد علی رغم اینکه معلم بودم تصمیم گرفتم به جبهه بروم، بچه های انقلابی دو گروه شدند برخی به سپاه پاسداران و برخی به جهاد رفتند، چون من استخدام آموزش و پرورش بودم به گروه جهاد کرمانشاه پیوستم و همسر و فرزندم را هم با خود بردم. مدارس به دلیل تابستان تعطیل بود در آنجا به یک مدرسه در هرصین رفتیم تعدادی دختر و پسر که همگی ...
وداع با پیکر آزاده دوراهکی/ مردم سنگ تمام گذاشتند
بزرگوار به مردم بعد از انقلاب و بازگشت به کشور و در زمانی که در شورای اسلامی دوراهک بودند بر کسی پوشیده نیست و مستند این خدمات وجود این مردم است که امروز با پیکر وی وداع کردند. یکی از آزادگان و جانبازان شهر دیر در گفت و گو با خبرنگار مهر ، اظهار داشت: رحلت جانگداز برادر آزاده و جانباز حسن دوراهکی دل مردم را به درد آورد، کسی که هشت سال در اسارت نیروهای بعثی و از آزادگان نخبه بود. ...
خاطره جالب حاج مهدی منتظری مدیرعامل بانک توسعه تعاون استان ازدوران اسارت در بین الصلاتین نمازجمعه چیتاب
از ایشان بعنوان سخنران این روز در پایگاه نمازجمعه چیتاب باتبریک این روز خطاب به حاضرین گفت: امنیت و آسایش امروز کشور مرهون تلاش و مجاهدت رزمندگان و ایثارگرانی است که در سخت ترین شرایط و در زمانی که دشمن تا دندان مسلح به طمع دست اندازی بر خاک کشور و مال و ناموس مردم به مرزهای ما حمله کرده بود، در برابر آن ایستادگی کردند. وی تصریح کرد: همه ایثارگرانی که در سالهای جنگ فرمان امام راحل(ره) را ...
از دروغ بریدن گوش اسرا توسط ایرانیان تا زیارت امام رضا (ع)
کرد که حتی پدر و مادرم انجام نمی دادند. زمانی که در اردوگاه لشکر طریق القدس 15 بودم، هر هفته به صورت نوبتی 50 نفر از ما را به حرم امام رضا (ع) برای زیارت و نماز جماعت می بردند. چند نفری از نیروهای عراقی به ما گفتند که یک جوان 15 ساله ایرانی را در اماره اسیر کرده بودند. سه روز به او آب ندادند و از آن جوان خواستند که به امام خمینی (ره) فحش بدهد ولی او این کار را نکرده بود. در آخر هم بدون ...
سلام به مردان سخت و به مردان گنج/ آن هایی که آزادگی را معنا کردند
میراث آریا: روز 26 مرداد 1369 ایران اسلامی شاهد بازگشت آزادگان سرافرازی بود که پس از تحمل سال های اسارت خود در اردوگاه های عراق پای به میهن اسلامی گذاشتند و به آغوش خانواده های خود بازگشتند. این رویداد بزرگ دو هفته پس از اشغال نظامی کویت توسط ارتش صدام و 2 روز پس از آن صورت گرفت که صدام در نامه ای به رئیس جمهور وقت ایران بار دیگر عهدنامه 1975 الجزیره را پذیرفت و به شرائط ایران برای پایان جنگ ...
صلواتی که کاسه کوزه بعثی ها را بر هم زد
؛ وقتی خبر رحلت حضرت امام(ره) را شنیدیم اکثر بچه ها احساس کردند کمرشان شکسته و تحمل و تاب آوری شان کم شد، وقتی عراقی ها سکوت و نگرانی اسرا را می دیدند خیلی خوشحال می شدند حتی یکی از آنها گفت ای کاش هرازگاهی شخصی مثل حضرت امام(ره) فوت می کرد تا این اسرا ساکت می شدند. خبری که اسرا را آزاد کرد وی در ادامه خاطرات اسارت خود به محرم سال 1369 می رسد و سالی که عراق به کویت حمله کرده بود ...
تلخ ترین خاطرات یک اسیر جنگ 2 روز بعد از آزادی!
به مشهد می روم و صحنه ای که برای اولین بار از حرم آقا دیدم هنوز در ذهنم هست. یادم هست صبح وقتی از مهمانخانه آمدیم برویم سمت دانشگاه متوجه مردم شدیم که وقتی به یک نقطه از کوچه می رسند مکثی می کنند و دست روی سینه سلام می دهند. من هنوز هم بعد از همه این سال ها هر جا چشمم به حر بیافتد می ایستم و به یاد آن روز سلام می دهم به، امام هشتم (ع). خداحافظی از رستم کلا و پیش به سوی جنگ ...
ماجرای کتابت آیات قرآن روی کارتن پودر لباسشویی در اردوگاه اسرا/ داستان دانش آموز اسیری که حاضر نشد زیر ...
اسلامی قرار گرفت حدود دو سال به طول انجامید تا اجرایی شود و تا روزی که مقرر شده بود تا این افراد آزاد شوند، ثبت نام نشده بودند و هیچ نام و نشانی از آنها وجود نداشت و بنده هم جزء مفقودین بودم. مدیرکل آموزش و پرورش استان اصفهان، ابراز می کند: پس از اینکه به اسارت در آمدیم، ما را بعد از دو سه روز به بغداد منتقل کردند و به زندان و استغفارات الرشید فرستادند که استاندارد فضای اسکان در هر اتاق ...
خاطرات یک آزاده کرمانشاهی از سال های اسارت
به گزارش ایسنا، "امین توانا" یکی از آزادگان کرمانشاهی است که 10 سال از عمر خود را در اردوگاه های عراق در اسارت سپری کرد. او در سن 17 سالگی در منطقه "تنگ ترشابه" قصرشیرین به اسارت نیروهای عراقی در آمد و به یکی از اردوگاه های عراق منتقل شد و زمانی که به کشور بازگشت در آستانه 27 سالگی بود. روزهای اسارت چگونه می گذشت؟ توانا در گفت و گو با ایسنا، در خصوص چگونگی گذران دوران اسارتش ...
استقامتی ستودنی در روزهای سخت/ باز خوانی خاطرات دو تن از آزادگان ملایری
حالتی گفت چه کسی با من وارد بحث می شود که من ناخودآگاه بلند شدم و وارد بحث شدم هر چه می گفت کم نمی آوردم و آنجا فهمید من پاسدرام از آنجا مرا به اردوگاه 18بردند. وی به خاطراتش در اردگاه 18 اشاره کرد و افزود: افرادی بودند که منافق بودند و برای دشمن جاسوسی می کردند که چند تا از بچه ها تصمیم رفتند این فرد منافق را از میان بردارند و من هم گفتم همکاری می کنم که برنامه لو رفت و نشد که بعد آن فرد ...
آزادگان، شناسنامه عزت و افتخار ایران اسلامی و وفاداری به میهن هستند
اقدامات باید علیه امام خمینی(ره) شعار می دادیم، به جای کلمه مرگ بر همه یک صدا جمله "مرد است خمینی" را سر دادیم. پس از این فعالیت، سخنرانی از سازمان مجاهدین خلق آوردند که برای ما سخنرانی کند و مجله هایی هایی را بین بچه ها توزیع کردند که رزمنده ها همه مجله ها را پاره کردند. این رزمنده شجاع خاطر نشان کرد: در 22 شهریور سال 1369 به ایران اسلامی بازگشتم و بعد از آزادی از اسارت رژیم بعث عراق، این ...
26 مرداد سالروز ورود آزادگان سرافراز به میهن اسلامی
محفوظ بماند. دلنوشته ای از آزاده سرافراز احمد دواتگر که در فضای مجازی بازتاب داشته است: آزادگان خوش آمدید یک سالی بود که از اردوگاه 12 تکریت که زادگاه صدام شمرده می شد، به اردوگاه 18 بعقوبه تبعید شده بودیم اردوگاهی که با اردوگاه قبلی ما بسیار متفاوت بوده است (جمعی 14 نفره بودیم که دو ماه بعد نزدیک به 500 نفر دیگر از بچه های اردگاه 11، 12، 14 و 16 تکریت به جمع ما ملحق شده بودند) بگذریم ...
زیارت امام خمینی پاداش حافظان قرآن بود
امام(ره) می رود، اما بعد از آزادی از مسئولین خواستیم تا ما را به مرقد امام(ره) ببرند و وقتی به مرقد رسیدیم از جلوی در تا مرقد به نشانه احترام سینه خیز رفتیم. رضایی از سخت ترین روزهای اسارت را خبر تلخ رحلت امام خمینی(ره) ذکر می کند و می گوید: صبح روز 14 خرداد سال 68 تازه داشتیم از آسایشگاه بیرون می آمدیم که بلندگوهای اردوگاه صدای رادیوی گوینده ایران را به صورت مستقیم پخش کردند و در آن لحظه ...
بازگشت اسرای آزاده ایرانی به کشور
ود به سمت قسمت دیگری از اردوگاه حرکت نمائیم. دقایقی بعد در تاریکی شب به قسمت یک منتقل شدیم بدون آنکه دلیل آن را بدانیم تا اینکه فردای آن روز متوجه شدیم برخی از اسرای کویتی را به اردوگاه ما انتقال دادند. چند روزی از این واقعه گذشت تا این که یک روز نگهبان های عراقی با خوشحالی اعلان کرده بودند که امروز صدام سخنرانی مهمی خواهد داشت آن ها حتی موج بلندگوی داخل محوطه را بیشتر کرده ...
خاطرات اسارت یک افسر ارتشی/ اتحاد و یکدلی ایرانی ها، بعثی ها را عاجز کرده بود
متعجب شده بودند. روزهای اول در اتاقی سه در چهار حدود 27 نفر بودیم که هر کدام فقط یک ونیم موزائیک جا داشتیم، نه خبری از آب بود و نه دستشویی و نه هیچ چیز دیگر، نمی دانم همان آب و غذای اندک را چطور مسموم می کردند که حال همه بچه ها بد می شد و به دلیل دسترسی نداشتن به سرویس بهداشتی بچه ها اذیت می شدند، فقط دو ساعت در شبانه روز حق هواخوری داشتیم. بعد از مدتی به شهر تکریت و اردوگاه صلاح الد ...
بازگشت گنجینه های مقاومت/ دولت سری در موصل
پنجره آویزان کرده ای، من را مورد لطف و نوازش بیکران خود قرار داد. ضیا از رحلت امام (ره) به عنوان تلخ ترین خاطره در زمان اسارت یاد می کند و می گوید: این خبر همه اسرای اردوگاه را متأثر کرد چرا که همگی در آرزوی مشرف شدن به دست بوسی امام بودیم که متأسفانه توفیق حاصل نشد. از خواسته هایش که می پرسیم، می گوید: برخی از بخشنامه ها مانند اهدای خودرو حدود 40 سال است که در حد بخشنامه مانده و ...
تمام بدنم کرم گذاشته بود/ هیچ تضمینی نبود که صدام مبادله را به هم نزند
5 به رمادیه 2 منتقل شدیم. در پاییز سال 67 چند ماه بعد از پذیرش قطعنامه رمادیه 1 بودیم و تا 7 ماه آنجا بودیم در نهایت 7 تیر 68 به تکریت 17 منتقل شدیم. ما جزو آخرین گروه اسرای ثبت نام شده بودیم که آزاد شدیم. حیات: در صحبتهایتان متوجه شدم که با آقای ابوترابی در اردوگاه تکریت 17 بودید. از ایشان خاطره ای دارید؟ خاجی: بله ما به همراه آقای ابوترابی در اردوگاه تکریت17 بودیم. یک روز ...
روایت 10 سال اسارت؛ اشک و لبخندهایی که در زندان های بعثی گذشت
...، در زمان جوانی جبهه رفتم و در مقابل عراقی ها در کنار دیگر رزمندگان ایستادگی کردیم، که اسیر شدیم و بعد از 10 سال به خانه بازگشتم. فارس- چگونه راهی جنگ و جبهه شدید؟ نظری- قبل از انقلاب زمان شاه، استخدام ژاندارمری؛ محل خدمتم در بندر انزلی بود. وقتی امام خمینی (ره) می فرمایند؛ انقلاب ما انفجار نور بود ، واقعا بود؛ من این را با تمام وجودم حس کردم. بن ...
تقابل فرهنگی آزادگان با خشونت بعثی ها
راهنمایی درس می خواندم، آن زمان آموزش های مقدماتی نظامی و اسلحه شناسی را در بردسکن و کاشمر فرا گرفتم و برای عملیات رمضان عازم جبهه شدم و به مدت 4 ماه در جبهه حضور داشتم. وی افزود: اواخر سال 62 مجدداً عازم جبهه شدم و در عملیات خیبر شرکت کردم، عملیات خیبر بسیار حساب شده بود به نحوی که دشمن را سردرگم کرده بود، ما به عنوان اولین نیروها پس از یک روز نفوذ در خاک عراق با نیروهای دشمن درگیر ...
صدام مادر و بچه شیرخوار را با هم اعدام کرد
تخته نوشته بود که الموت لصدام و پرسیدند چه کسی آن را نوشت. همه گفتند نمی دانیم در نتیجه همه آن بچه های ابتدایی را اعدام کردند. صدام حتی به ملت خودش رحم و مروت نداشت. حیات: پس از اینکه از دست استخبارات رها شدید چه کردید؟ الچعباوی: در برج 11 سال 1982 بعد از آنکه از استخبارات آزاد شدم، به جبهه رفتم و از مرز عین خوش وارد ایران و پس از آن شهر دزفول شدم و به این طریق به ایران ...
اسارت 3 روز بعد از آتش بس!
انتقال امام به بیمارستان داد، همه بچه ها ناخودآگاه چشم به صفحه آن دوختند. نهایتاً سه روز بعد، خبر رسید که ایشان رحلت کرده اند. قریب به اتفاق بچه ها بسیار ناراحت بودند. فردای آن روز خودمان اعلام عزا و تعطیل عمومی کردیم! یعنی نه از ورزش خبری بود و نه از درس و نه نانوایی و نه هیچ فعالیت دیگری. رسانه های عراقی موضع موذیانه ای درخصوص خبر درگذشت امام داشتند، ولی منافقین به وضوح اعلام خوشحالی می کردند ...
تلخ ترین خاطرات یک اسیر جنگ در روزهای شیرین آزادی
...> با توجه به شرایط ویژه عملیات خیبر و شکست استراتژیک صدام در این عملیات، او می کوشید تا به توسل به حربه های تبلیغی زخمی را که خورده بود، بهبود ببخشد. یکی از این حربه ها دعوت از خبرنگاران از کشورهای مختلف بود که با پوشش خبری چهره های معصوم و کودکانه ما به دنیا القا کند، امام خمینی (ره) بچه ها را از سر کلاس درس به اجبار به خطوط مقدم جبهه آورده تا کمبود نیروهایش را جبران کند، برای ما که عاشق امام (ره ...