صدام مادر و بچه شیرخوار را با هم اعدام کرد
سایر منابع:
سایر خبرها
از دروغ بریدن گوش اسرا توسط ایرانیان تا زیارت امام رضا (ع)
رحیم حسین حلو الحسینی گفت: پس از اینکه به احرار پیوستم و جنگ تمام شد، از لحاظ عقیدتی همیشه در خط مرجعیت و امام بودم در نتیجه به نیروهای حشد الشعبی پیوستم. تا آخر عمر در خط ولایت فقیه می مانم. به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات ؛ عراق در شرایطی جنگ را علیه جمهوری اسلامی ایران آغاز کرده بود که تحلیلی نادرست و دروغین از قدرت دفاعی و پیوستگی اجتماعی مردم ایران در مواجهه با تهدید خارجی پیش رویشان ...
فریاد مرگ بر صدام آزادگان ایرانی در اسارت
می خوانید. سال 62 بود، عملیات خیبر در جزیره مجنون که من اسیر شدم. آن زمان تنها 17 سال بیشتر نداشتم. فکر می کنم تا آن زمان فقط سه یا چهار بار از تلویزیون چهره امام خمینی (ره) را دیده بودم و هنوز شناخت دقیقی از ایشان نداشتم، اما آنقدر دوستش داشتم که نمی توانم کلمه ای را برای بیان این عشق پیدا کنم. پنجشنبه بعدازظهر بود که ما از جزیره مجنون به سمت اطراف شهر القرنه عراق رفته ...
آزاده دفاع مقدس: وساطت نیروی بعثی موجب شد به من تیر خلاص نزنند/ جابجایی اسرا در اردوگاه ها باعث انتقال ...
...، یک شب را در یکی از بیمارستان های بغداد گذراندم و بعد از آن به استخبارات منتقل شدم. اسرای ارتش بعث عراق در عملیات بدر بیشتر از اسرای ایرانی بود؛ بر همین اساس رزمندگانی را که در این عملیات در مناطق مختلف، به اسارت درآمده بودند را سوار بر اتوبوس کردند تا در انظار عمومی مردم عراق تعداد اسرای ایرانی بیشتر به نظر بیاید. آن ها اتوبوس ها را در شهر گرداندند و بعد از بهره برداری تبلیغاتی ما را به استان ...
روایت محسن میرزایی ، آزاده جانباز در دوران دفاع مقدس که بعثی ها فکر می کردند ژاپنی است | یک سامورایی در ...
خانه هایشان. من، اما جستم. از هر سه نوبت جستم. در ادامه حتما بخوانید نگاهی به کارنامه پربار خاطره نویسی دوران اسارت در ایران بعد از انقلاب اسلامی | به روایت آزادگی از عملیات حورالعظیم تا کربلای 4 سال 62، برج 11 قبل از عملیات خیبر رسیدم پادگان ظفر ایلام. تقسیم وظایف که کردند، شدم کمک آرپی جی زن. چند روز بعد یک بچه چهارده ساله بودم با یک اسلحه توی دستش که ذوق دارد برود ...
نگهبان عراقی با اسرا گریه می کرد/11ماه مفقودالاثر بودیم
فصیحی رامندی از آزادگان دوران دفاع مقدس گفتگو کرده ایم؛ * جناب فصیحی، شما پاسدار بودید که اسیر شدید؟ پاسدار رسمی بودم و از سپاه قزوین لشکر 17 علی بن ابی طالب (ع) به جبهه اعزام شدم. اولین اعزامم سال 1359 قبل از شروع جنگ بود که در درگیری با گروه های ضدانقلاب و نیرو های نفوذی عراق به پاسگاه پرویز قصر شیرین رفتم. بعد از اینکه جنگ شروع شد، سه سال اول جنگ در عملیات های ...
تمام بدنم کرم گذاشته بود/ هیچ تضمینی نبود که صدام مبادله را به هم نزند
همه امید دارند برگردند. گاهی خواب می بینند و پیش بینی می کنند. بعد از چند وقتی که آنجا بودم به بیمارستان تموز و الرشید بغداد برده شدم. دو ماه نیز در بیمارستان بودم. در تموز به این نتیجه رسیدیم که حداقل 4 سال اینجا هستیم. یکی از اسرا که درجه دار ژاندارمری نیز بود، در قصر شیرین در آن بیمارستان بستری شد که آنجا توصیه های خوبی به من کرد. معمولا اسرای قدیمی را با اسیران سال اول تماس نمی دادند. من مدتی ...
استقامتی ستودنی در روزهای سخت/ باز خوانی خاطرات دو تن از آزادگان ملایری
عملیاتهای مختلف حضور داشتم. این آزاده ملایر اظهارکرد: در سن 19 سالگی درسال 65در عملیات کربلای 4 به اسارت دشمن درآمدم و در 30 آبان ماه سال 1369 همراه با سایر آزادگان به وطن بازگشتم. وی با اشاره به اینکه بنده در اسارت به عنوان زندانی جنگی حساب می شدم افزود: در زمانی که در اسارات بودم به دلیل عزاداری هایی که درایام عاشورا در عراق انجام داده بودیم را در دادگاه الثوره محاکمه کردند و من ...
خاطرات آزاده لرستانی؛ از دیوار مرگ تا همنشینی با اسوه های اخلاق و تقوا
محمدشریف جعفرپور، از آزادگان سرافراز لرستانی هشت سال دفاع مقدس در گفت وگو با ایکنا از لرستان ضمن معرفی و بیان خلاصه ای از نحوه ورود خود به جبهه های حق علیه باطل، گفت: من در دوم مردادماه سال 1343 در شهر خرم آباد متولد شدم و در دوران دفاع مقدس و جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در سال 67 در سن 22 سالگی به عنوان سرباز وظیفه به جبهه اعزام شدم و بعد از یازده ماه حضور در جبهه در حالی که فقط یک ماه از خدمتم ...
بوسه احرار به خاک وطن
بر آنها سخت گذشت! 26 مرداد سال 1369، آغاز بازگشتِ چهل هزار اسیر در بند رژیم بعث به ایران است، هر چند که در طول هشت سال جنگ تحمیلی، 45 هزار مبارز، به اسارت ارتش متجاوز عراق درآمده بودند، ولی شماری از آنان، هنوز مفقودالاثر بودند و شماری زیر شکنجه های جلادان رژیم بعث عراق به شهادت رسیده بودند. فرزندان برومند ایران اسلامی، دو هفته پس از اشغال نظامی کویت به دست رژیم ستم پیشه عراق به کشور ...
روایت ایمان هایی که نشکست
رت حاج آقای بزاز در متن زیر تقدیم مخاطبان می شود: محمدزمان بزاز هستم و در سال 1315 متولد شدم. حوزه علمیه از سال 61 تشکیل شد و من هم از همان اول شروع حوزه با عده دیگری از طلاب آنجا بودم. این حوزه را آیت الله جزایری تأسیس کرد و از همان ابتدا من و عده دیگری از جوانان اهواز آنجا بودیم. آن موقع در بحبوحه جنگ بود. من از دوران جوانی از خداوند درخواست کردم که مرا با زبان قرآن، حدیث و د ...
تلخ ترین خاطرات یک اسیر جنگ بعد از آزادی!
در طول سه سال و نیم جنگ نداشتیم که از خشکی و آب وارد منطقه عملیاتی شویم. یک ساعتی صحبت کرد و هیجانی در میان بچه ها ایجاد شد. او گفت قرار است بروید شهر العزیر در خاک عراق که جای کوچکی است. من بی سیم چی شدم! بعد از صحبت های فرمانده سوار قایق شدیم. نقل و انتقال بچه ها با قایق های موتوری کوچک و لنچ بود. در قایق تندرو 12 نفر بودیم و سوار قایق شدیم. مسیر طولانی بود و یک سال در این ...
تقابل فرهنگی آزادگان با خشونت بعثی ها
راهنمایی درس می خواندم، آن زمان آموزش های مقدماتی نظامی و اسلحه شناسی را در بردسکن و کاشمر فرا گرفتم و برای عملیات رمضان عازم جبهه شدم و به مدت 4 ماه در جبهه حضور داشتم. وی افزود: اواخر سال 62 مجدداً عازم جبهه شدم و در عملیات خیبر شرکت کردم، عملیات خیبر بسیار حساب شده بود به نحوی که دشمن را سردرگم کرده بود، ما به عنوان اولین نیروها پس از یک روز نفوذ در خاک عراق با نیروهای دشمن درگیر ...
آزادگان، شناسنامه عزت و افتخار ایران اسلامی و وفاداری به میهن هستند
اقدامات باید علیه امام خمینی(ره) شعار می دادیم، به جای کلمه مرگ بر همه یک صدا جمله "مرد است خمینی" را سر دادیم. پس از این فعالیت، سخنرانی از سازمان مجاهدین خلق آوردند که برای ما سخنرانی کند و مجله هایی هایی را بین بچه ها توزیع کردند که رزمنده ها همه مجله ها را پاره کردند. این رزمنده شجاع خاطر نشان کرد: در 22 شهریور سال 1369 به ایران اسلامی بازگشتم و بعد از آزادی از اسارت رژیم بعث عراق، این ...
تمام ناملایمات و شکنجه ها را به عشق ولایت و ارزش ها تحمل کردم
به گزارش شبکه اطلاع رسانی مرصاد ، بیست و ششم مرداد سالروز بازگشت نخستین گروه از آزادگان به میهن اسلامی است. آنان که پس از سال ها اسارت در اردوگاه های رژیم بعث عراق، قدم بر خاک وطن گذاشتند و به انتظار میلیون ها ایرانی پایان بخشیدند. به همین مناسبت با یکی از آزادگان سرافراز کرمانشاهی گفتگو کردیم. ذوالفقار طلوعی در گفتگو با خبرنگار شبکه اطلاع رسانی مرصاد اظهار داشت: در مهر ماه ...
سالروز بازگشت آزادگان به میهن / روایتی از آنچه در اردوگاه های بعثی گذشت
... در خانواده و اطرافیان خود کسانی هستند که تجربه حضور در جنگ داشته باشند؟ 4 نفر از برادران من تجربه حضور در جبهه را دارند و 2 بردار که ملبس به لباس روحانیت بودند در جبهه ها تبلیغ های فرهنگی انجام می دادند. شما کدام یگان فعالیت داشتید؟ بنده از همان ابتدا که وارد شدم در لشکر 7 ولیعصر، گردان کربلا بودم. مسئولیت شما چه بود آنجا؟ سری اول به عنوان ...
استاندارد فضای خواب اردوگاه ما یک وجب باز و چهار انگشت بسته برای طول یک نفر بود
...، کسانی که در ابتدای جنگ به اسارت در آمدند و تحت نظارت صلیب سرخ بودند که حداقل هایی برای آنها لحاظ می شد و عده ای پس از عملیات های کربلای 4 و 5 که دولت عراق جهت اعمال فشار بر خانواده های ایرانی، برای فشار به دولت، تا پذیرش شرایط عراق اتفاق بیفتد، رژیم بعث اجازه ثبت نام در صلیب سرخ و سرکشی از اردوگاه ها را نداد که به عنوانی این اسرا مفقودین بودند. ابراهیم می گوید: زمانی که تفاهم ...
خاطرات یک آزاده کرمانشاهی از سال های اسارت
...، کاسه کوزه ها را سر ما خراب می کردند و حسابی کتکمان می زدند. وی گفت: برای اطلاع از رخدادهای کشورمان، از عراقی ها رادیو کِش می رفتیم و یواشکی اخبار را از رادیو دنبال می کردیم که اگر لو می رفتیم حسابی کتک می خوردیم. این آزاده و رزمنده دوران دفاع مقدس با بیان اینکه در 10 سالی که در اردوگاه های رژیم بعث عراق اسیر بودم یک بار هم به ما شام ندادند، گفت: صبحانه معمولا آش شوربا ...
خوش آمدی ای پرستوی عاشق؛ جهان وامدار توست
6 ماه حتی لباس پر از خونمان را تعویض نکردند و همگی در یک ظرف مشترک غذا خوردیم. استقبالی ماندگار شهباز سعیدی متولد 1345 یکی دیگر از آزادگان خراسان شمالی ساکن روستای ناوه بجنورد می گوید: 30 اردیبهشت ماه سال 65 در حالی که از ناحیه سر و پا مجروح بودم به اسارت رژیم بعث در آمدم و حدود 2 ماه در یکی از بیمارستان های عراق بستری و بعد از آن به کمپ شماره 9 رمادی عراق منتقل شدم. ...
بوسیدن خاک وطن به وقت آزادی
گذشت . شما جانباز هم هستید؟ بله جانباز 55 درصد، هم به دلیل مشکلات اعصاب و روان و هم ترکشی که در بدن دارم. پس از آزادی به کارتان ادامه دادید؟ همانطور که گفتم من در نیروی انتظامی مشغول بودم بعد از یک سال مرخصی طبق نظر و تشخیص کمیسیون پزشکی توان ادامه خدمت را نداشتم و بازنشسته شدم. روزگار را چگونه می گذرانید؟ من پس از آزادی ازدواج کردم ...
شوهرم ولم کرد، پس از آن صیغه 100 نفر شدم...
صیغه مردان بشوم. این کار را کردم و خیلی زود با حدود بیش از 100 مرد صیغه شدم و پول خوبی می گرفتم. تا اینکه آخرین شوهر صیغه ای ام یک بازاری بود و من وقتی مدت صیغه ام تمام شد همانجا تصمیم گرفتم از خانه اش طلا سرقت کنم. و همین باعث بازداشت من شد. تصور نمی کردم این مرد شکایت کند بعد فهمیدم او زن و بچه ای ندارد و چون صیغه اش بودم ترسی از شکایت نداشت! ...
شکار رانندگان خودروهای شیشه دودی
ماجرای جنایت های خود و همدستش را تشریح کرد. چرا زندان بودی؟ سال 93 به اتهام قتل بازداشت شدم. برادرم دختری را دوست داشت اما او با دوست برادرم به نام امیر قرار ازدواج گذاشت و به خاطر این خیانت من و برادرم، امیر را کشتیم. برادرم سال 95 اعدام شد و من به حبس محکوم شدم اما تخفیف در حبس گرفتم و اسفند پارسال آزاد شدم. چرا بعد از آزادی مرتکب قتل های سریالی شدی؟ در زندان پسری به نام ...
شکنجه برای زیارت!
کثافت و گرد و خاک بود. در دوران اسارت، طبق رسم مسلمانی هر کجا که وارد می شدیم سلام می کردیم. وقتی من را به استخبارات بردند، شب بود. من سلام کردم، ناگهان شکنجه گر عراقی چنان سیلی به گوش من زد که من گفتم: آیا جواب سلام این است؟! سپس یکی یکی اسرا را برای شکنجه بردند. وقتی چشمان من را باز کردند من گفتم الموت لصدام. با گفتن این حرف، چهار بار زیر شکنجه بیهوش شدم و بعد با چند سطل آب دوباره به هوش آمدم و ...
تصاویر/ گفتگو با عبدالامیر الچعباوی از رزمندگان سپاه بدر در جنگ تحمیلی
عبدالامیر عبد علی مرهون الچعباوی از اهالی نجف است که با شروع جنگ این ظلم آشکار را بر نتابید و با پناهندگی به ایران و پس از آن قرار گرفتن در زمره رزمندگان احرار دین خود را به اسلام ادا کرد. او خاطراتی تکان دهنده اما شنیدنی از جنایت های صدام در عراق، چگونگی پناهندگیش به ایران و نهایتا نحوه قرار گرفتنش در صف مبارزان علیه رژیم بعث عراق دارد. حیات ...
تصاویر/ گفتگو با عبدالامیر الچعباوی از رزمندگان سپاه بدر در جنگ تحمیلی
عبدالامیر عبد علی مرهون الچعباوی از اهالی نجف است که با شروع جنگ این ظلم آشکار را بر نتابید و با پناهندگی به ایران و پس از آن قرار گرفتن در زمره رزمندگان احرار دین خود را به اسلام ادا کرد. او خاطراتی تکان دهنده اما شنیدنی از جنایت های صدام در عراق، چگونگی پناهندگیش به ایران و نهایتا نحوه قرار گرفتنش در صف مبارزان علیه رژیم بعث عراق دارد. حیات ...
درس انسانیت چوپان ایرانی به ارتش بعثی صدام
بسیجی تربت جام به نام قاسم فراهانی که به گفته خودش همشهری بودیم دوست شدم. بچه های اسایشگاه 2 و تقربیا اکثر اسرای اردوگاه تکریت 11 این عزیز را بخوبی می شناسند. قاسم با همان زبان ساده روستایی می گفت: من در روستا چوپان بودم و همیشه در بیابان با گوسفندان روز را به شب می رساندم و هیچ وقت نشد که به شهر بروم و یا به زیارت آقا امام رضا (ع) بروم تا اینکه به جبهه امدم. قاسم از سمت راست ...
سه خلبانی که به شکل هولناک شکنجه شدند
برد و ارتش عراق را نیز از عناصر به اصطلاح مشکوک تصفیه کرد. عمرالعلی که در سال های دهه 50 و 60 شمسی به عنوان سفیر عراق در کشور های اسکاندیناوی و سپس اسپانیا منصوب و بعد از آن به عنوان نماینده دائم عراق در سازمان ملل متحد تعیین شد. او تا می 1982 در همین سمت بود و در این تاریخ در اعتراض به جنگ ایران و عراق استعفا کرد و تبدیل به یکی از مخالفان رژیم صدام شد. او معتقد است که صدام تصور می کرد ...
آزادگان در دوران اسارت تحریم های رژیم بعث عراق را بی اثر کردند
اسارت و مقاومت آزادگان را در زندان های رژیم بعث عراق شامل می شود. این آزاده دفاع مقدس ادامه داد: 26 مرداد سالروز ورود آزادگان دارای سه رویکرد بود. اولین رویکرد، آزادی اسرا بود چراکه اراده ای بر آزادسازی اسرا وجود نداشت و اگر جنگ عراق و کویت رخ نمی داد صدام تصمیم به آزادی اسرا نداشت همانطور که در زندان های عراق اسرایی مربوط به سال 1975 نگهداری می شدند. عرفانیان گفت: رویکرد دوم ...
وداع حسینی+فیلم
مردم تقسیم کردن. با حرف هایش تا خرامه رفتم. بعد از تشییع و نماز میت، شهید را به هیئت محبین بردند. 20 سال در تدارکات آنجا خادم بود. در آخر پرسیدم چرا خواستید به صورت خودجوش تشییع را برای ما روایت کنید؟ گفت:" دوست دارم داییم را به همه نشون بدم تا بدونند چقدر بزرگ بود. دایی توی روستا زیاد اعتبار داشت ولی پایین هر مجلسی می نشست. خیلی به روستا خدمت کرد." مراسم تشییع پیکر شهید غلام عباس عباسی در روستای سفلی پایان پیام/ ...