به دلیل انجام عملیات های داوطلبانه خطرناک، شهید عبدالکریمی مورد توجه منافقین بود و لازم بود از وی محافظت به عمل آید. یک روز به محافظ می گوید من محافظ نمی خواهم، مرا رها کن. محافظ هم اصرار بر حفاظت وی داشته است. عبدالکریمی به محافظش می گوید که این گونه که تو با من هستی، من از عبادت لذت نمی برم.