سایر منابع:
سایر خبرها
ضیاء: دوست دارم اسکار یا کن را اجرا کنم
به گزارش جام جم آنلاین ، سیدعلی ضیاء، که مهران مدیری او را یک مجری جوان، خوش اخلاق، پر حرف و پرخبر معرفی کرد، با حضور در برنامه دورهمی در سخنانی گفت: پس از اینکه چند سالی مدام روی آنتن بودم، تلاش کردم قدری استراحت کنم و صرفا برنامه های شاخصی را اجرا کنم. بعد از این مدت که برای من مثل نوعی تزکیه بود و شرایط روحی ام به شرایط قبلی ام برگشت، حالا امیدوارم خدا کمکم کند برنامه فرمول یک را در شبکه یک، درجه یک اجرا کنم. میخواهم بچه مردم باشم وی در پاسخ به این سوال مدیری که آیا قبول دارد خیلی ها، خیلی دوستش دارند و خیلی ها هم نه، افزود: تلاشم این است که بچه مردم باشم. به خودم می گویم چطور است که آقای تختی را همه مردم ایران دوست دارند؟ هدف من این است و تلاش می کنم لحظه به لحظه خودم را به این هدف نزدیک کنم. برای همین می کوشم حتی اگر کسی نسبت به من بی تفاوت هم باشد، لااقل از من بدش نیاید. ضیاء تصریح کرد: البته من هرچقدر هم تلخ باشم یا شیرین، ممکن است عده ای دوستم داشته باشند و عده ای بگویند؛ چقدر لوس است! خیلی طبیعی و اجتناب ناپذیر است. مثل همین که ما برخی از افراد را به عنوان دوست انتخاب می کنیم و برخی دیگر حتی اگر بخواهند با ما معاشرت داشته باشند هم انتخاب ما نیستند. محبوبیت را بیشتر از شهرت دوست دارم این مجری در پاسخ به اینکه چرا فرزند مردم بودن از مجری فوق العاده بودن برایت مهم تر است؟، یادآور شد: این دو مثل شهرت و محبوبیت می ماند. شما می توانید مشهور باشید اما محبوبیت چیز دیگری است. آقای مدیری شما اگر سالها هم کار نکنید همچنان محبوبید و شاید در زندگی روزمره و خرید و... هم دچار مشکل باشید. شما دوزی از محبوبیت را تجربه می کنید که با شهرت متفاوت است. در حالی که با شهرت ممکن است جایی آدم را بشناسند و احترام بگذارند اما اینکه برایت بمیرند و تو هم برایشان بمیری، اتفاق عجیب و غریبی است، ان شاءالله بتوانم کاری کنم برای مردم بمیرم و این حس هم منتقل شود. وی در پاسخ به سوال مدیری درباره عاشق شدن، گفت: به نظرم عشق چیزی نیست که یک بار اتفاق بیفتد، انسان رشد می کند و بزرگ می شود و عشقی که در سالهای متفاوت تجربه می کند، یک شکل نیست. برای مادرم می میرم ضیاء رابطه با مادرش را استثنایی توصیف کرد و گفت: برای مادرم می میرم. قبل از همه برنامه ها باید او از زیر قرآن ردم کند. در ادامه صدای شعرخوانی شهره احدیت مادر ضیاء در استودیو دورهمی پخش شد. اگر شما دورهمی را اجرا نمی کردید برنامه نمی گرفت مجری فرمول یک درباره تمرین برای اجرا توضیح داد: من هنوز که هنوز است تمرین های ابتدایی ام را انجام می دهم. از قبلا پلاتوهایم را ضبط می کنم و نظرات دوستانم درباره بیان و میمیک و... می شنوم و در اجرای اصلی خودم را اصلاح می کنم. بعد از هر اجرا فیلم برنامه را با همکارانم می بینم و تخصصی درباره اجرایم حرف می زنیم. مثلا درباره دورهمی با همه امکاناتی که دارد، شما اگر اجرایش نمی کردید ممکن نبود بگیرد، مجری رکن اساسی گرفتن یک برنامه است. عمدتا برنامه هایی که ما دوستشان داریم و می بینمشان به خاطر مجری است. در نتیجه اگر من روز خوبم باشد و خوب اجرا کنم می توانیم امیدوار باشیم برنامه بگیرد. وی افزود: قبل از تلویزیون هم که در رادیو بودم در کلاس های متفاوتی چون حافظ خوانی و سعدی خوانی و فن بیان تا شناخت دستگاه و ریتم موسیقی، بدن و... شرکت کردم. ضیاء در پاسخ به این سوال مدیری که آیا اجرای خودش را دوست دارد یا خیر، گفت: یک روزهایی خیلی دوست دارم و یک روزهایی نه. البته تلاشم بر این است که اگر حالم بد است، روی آنتن حالم بد نباشد. این را یاد گرفته ام. مثلا خواندن یک کتاب یا تماشای فیلم و تئاتر، باعث می شود آنقدر تاثیرگذار باشد که ایده های زیادی به ذهن آدم برسد تا در اجرایش لحاظ کند. در ادامه مدیری از او پرسید: احسان علیخانی را دوست داری؟ ضیاء هم پاسخ داد: بله، خیلی، دوست صمیمی ام هست. نظر علی ضیاء درباره مقایسه شدن با احسان علیخانی وی درباره رقابت با او گفت: اگر بخواهیم واقعی نگاه کنیم، فضای اجرا ما خیلی متفاوت است و از هر جهت شباهت هایمان بسیار کمتر از تفاوتهایمان است. از طرفی من و احسان اختلاف 10 ساله ای در اجرا داریم. مثلا احسان 14 سال است اجرا می کند و من 4 سال. بنابراین وقتی این مقایسه صورت میگیرد من کیف می کنم و با خودم می گویم در یک شیبی رفته ام که حالا با احسان علیخانی سپر به سپر شده ام. دوست دارم اسکار یا کن را اجرا کنم ضیاء درباره آینده مسیر زندگی اش اظهار کرد: من به اجرای بین المللی فکر می کنم. ما در موسیقی و فیلم حضور بین المللی را تجربه کرده ایم اما اجرای بین المللی نداشته ایم. من برای این موضوع تلاش می کنم. چه اشکالی دارد یک روز یک مجری ایرانی مراسم اسکار یا کن را اجرا کند؟ خودم هم این جنس اجراهای بین المللی را دنبال می کنم. وی در پاسخ به آخرین سوال مدیری مبنی بر اینکه آیا عمیقا احساس خوشبختی می کند، گفت: بله. با چیزهای خیلی کوچک احساس خوشبختی بزرگی می کنم. من یک ماشینی دارم که اولین ماشینی است که با پول خودم خریدم و هنوز پولم نرسیده عوضش کنم. ضبط این ماشین را عوض کرده ام و همه می دانند، واقعا خوشبختم! اهدای رمان زمان زوال به موزه دورهمی ضیاء همچنین اعلام کرد به موزه دورهمی رمان دوم مادر خود شهره احدیت با نام زمان زوال را که از دید منتقدان بهترین کتاب سال شده، اهدا می کند. مدیری در پایان ضیاء را فوق العاده مهربان و مجری درجه یکی توصیف کرد که انرژی خوب و دوست داشتنی از او می گیرد و برایش آرزوی درخشش و اتفاقات بهتر از این را دارد. ضیاء این روزها فرمول یک را شنبه تا چهارشنبه ها ساعت 6:30 تا 8:10 در شبک ...
نخستین روزهای رادیو در ایران
1326 به پخش برنامه سرگرم بود و آن را رادیو ژاندارمری کل کشور می خواندند که با 19هنگ ژاندارمری در سراسر کشور در ارتباط دائم بود، ولی پس از رفتن شوارتسکف در سال 1327 زور اداره کل تبلیغات و انتشارات چربید و رادیوی مزبور را تعطیل کردند. از سال 1329 رادیو نیروی هوایی روزانه از ساعت 9 الی 24 در حال پخش برنامه های سرگرم کننده و موسیقی عوام الناسی و کافه ای بود که بالاخره ساعات پخش آن را هم تا 21 محدود کردند و در سال 1342 با تاسیس وزارت اطلاعات که رادیو ایران جزو آن بود، رادیو نیروی هوایی هم تعطیل شد. خسرو معتضد - مورخ - جام جم ...
قرار نبود اشرف را بازی کنم
ربانی در نقش اشرف پهلوی تقریبا در سراسر سریال معمای شاه حضور دارد و کوشیده از تجربیات و اندوخته هایش در این نقش بهره بگیرد. با او درباره بازیگری و ایفای نقش اشرف پهلوی گفت وگویی داشته ایم که در ادامه می خوانید. شما قبلا با محمدرضا ورزی کارگردان سریال معمای شاه، همکاری نکرده بودید. احتمالا به خاطر شباهت فیزیکی به اشرف پهلوی برای این نقش انتخاب شدید؟ من تا پیش از معمای شاه با آقای ورزی همکاری نکرده بودم؛ زمانی که دستیار ایشان با من تماس گرفتند، گفتند برای یکی از نقش های معمای شاه شما را در نظر گرفته ایم، اما نگفتند کدام نقش را برایم انتخاب کرده اند و زمانی که به دفتر سریال رفتم، متوجه شدم که مرا برای ایفای نقش یکی از درباریان به آقای ورزی معرفی کرده اند و قرار بر نقش اشرف نبود. آقای ورزی مرا نمی شناختند و من هم ایشان را نمی شناختم؛ ملاقات اول ما به معرفی گذشت و قرار شد با من تماس بگیرند. وقتی دفعه دوم با من تماس گرفتند که ملاقات دوم را داشته باشیم، فکر کردم برای بازی در نقش یکی از خانم های دربار انتخاب شده ام و خیلی خوشحال بودم اما آقای ورزی به من گفتند که بر اساس چهره ام مرا برای بازی در نقش اشرف انتخاب کردند. چه حالی پیدا کردید؟ خیلی خوشحال شدم. نترسیدید؟ نه. چرا باید می ترسیدم! برای این که از اشرف پهلوی هم عکس های زیادی وجود دارد و هم فیلم های متعدد. همچنین بخشی از جامعه ما او را دیده اند و خوب به یاد دارند. بنابراین ایفای چنین نقشی چندان ساده نیست! من نترسیدم چون به سختی نقش فکر نکردم؛ فکر نمی کنم هیچ بازیگری از نقش سخت بترسد! بیشتر از هر چیز هیجان ایجاد می کند، مخصوصا نقشی مانند اشرف که هم ایفای آن سخت بود و هم در موردش حساسیت وجود داشت. من از پیشنهاد چنین نقشی خوشحال شدم. و به این ترتیب وارد میدان شدید و کار را شروع کردید! بله. آقای ورزی چند جلد کتاب به من معرفی کردند؛ آنها را خواندم و بعد فهمیدم که کتاب های بیشتری می توانم پیدا کنم و بخوانم. اولین کتابی که خواندم این سه زن بود و بعد کتاب خود اشرف به نام چهره هایی در یک آینه و سپس کتابی را که براساس خاطرات محمدرضا شاه نوشته شده بود، خواندم. همیشه با کتاب ارتباط بهتری برقرار کرده ام و برای همین بعد از خواندن چند کتاب شروع به جست وجوی اینترنتی کردم و به جز عکس ها و فیلم هایی که از اشرف و خاندان پهلوی وجود داشت، کتاب های دیگری درباره این خاندان پیدا کردم و خواندم. برخی از این کتاب ها را زمانی می خواندم که تصویربرداری شروع شده بود و من در حال ایفای نقش اشرف بودم. درباره اشرف پهلوی به چه برداشتی رسیدید و چه شناختی از او پیدا کردید؟ اشرف از سویی بسیار حسود است، چشم و هم چشمی می کند و نمی تواند هیچ کسی را بالاتر از خودش ببیند و از سوی دیگر بسیار قدرتمند ظاهر می شود. در واقع او تحت تاثیر یک تربیت خشن بوده است؛ برخلاف محمدرضا که بیشتر عمرش را در سوئیس گذرانده، اشرف زیر دست پدر خشنی مانند رضاخان بزرگ شده و به پدرش شباهت های زیادی پیدا کرده بود. من تلاش کردم هر دو وجه این شخصیت را در کنار هم به نمایش بگذارم. او خواهر دوقلوی محمدرضا شاه هم بود؛ براساس برداشت شما چه حسی نسبت به این مساله داشت؟ اشرف در کتابش نوشته که محمدرضا را بسیار دوست می داشت، بسیار به او نزدیک بود و هر چیزی که محمدرضا حس می کرد به او هم منتقل می شد، اما براساس مطالبی که در کتاب های دیگر خوانده ام، اشرف از زمانی که خودش را شناخته بود، یعنی از همان شش هفت سالگی نسبت به محمدرضاشاه احساس برتری می کرد. شاید چون دوقلویی بود که با یک تغییر کوچک کروموزومی می شد که او پسر باشد و محمدرضاشاه دختر که در این صورت اشرف می توانست شاه ایران باشد، اما این اتفاق نیفتاده بود. فکر می کنم در کتاب این سه زن خواندم که اشرف از همان ابتدا حس می کرد در حقش اجحاف شده است و سعی می کرد این مساله را جبران کند. اجرای چنین نقشی به لحاظ فیزیکی به چه ویژگی هایی نیاز داشت؟ لازم بود که این تمایل به قدرت در ظاهرش ملموس باشد و من به این منظور خیلی تلاش کردم تا آنجا که با 165 سانتی متر قد و 50 کیلوگرم وزن، لاغر و استخوانی محسوب می شوم اما مخاطبانی که مرا می بینند، شگفت زده می شوند. آنها می گویند: فکر می کردیم تو خیلی درشت و هیکلی هستی! این یعنی چیزی که من و کارگردان می خواستیم، اتفاق افتاده است. به جز این مورد چه بازخوردی از مخاطب گرفته اید؟ گاهی بعضی از آنها به من می گویند ما همیشه از خودمان پرسیده ایم که چنین بازیگر زشت و زمختی را از کجا پیدا کرده اند، در حالی که تو خودت زیبا هستی! فکر می کنید این تاثیر گریم است یا تصویری که از شما ارائه می شود؟ به نظر هر دو. تمام بازیگران ظریف تر از تصویرشان هستند ولی در این نقش، گریم هم بسیار موثر است چون در نهایت تصویری که می بینیم با من مژگان ربانی بسیار تفاوت دارد. چند وقت در سریال معمای شاه ...
بازگشت آزاده نامداری به تلویزیون
به گزارش جام جم آنلاین ، نامداری درصفحه اینستاگرامش خبر از بازگشتش به تلویزیون،با برنامه ای جدید را داد.
عمو پورنگ به خواسته اش رسید + عکس
به گزارش جام جم آنلاین ، عمو پورنگ نوشت: همیشه دوست داشتم برای یکبار هم که شده خودم افتخار بردن مادرم به حرم امام رضا رو داشته باشم تو این سالها بیشتر سفرهای من کاری و به دور از خانواده بخصوص مادر عزیزم بود برای همین خودم رو مدیون ایشون میدونم لذا خدا رو شکر این اتفاق افتاد با هم ّپابوس امام رضا امدیم هرچند این سفر کوتاه است اما لذت ان تا اخر عمر برایم باقی خواهد ماند پی نوشت : مطمئن باشید دعاگوی شما نیز خواهم بود ...
فرنگ رفته بودم ولی ازدواجم سنتی بود
نمی توانند کار مناسبی پیدا کنند به همین دلیل از ازدواج و تشکیل خانواده می ترسند. جوانان امروزی ترجیح می دهند در خانه پدری که برای ساخت آن 40-30 سال عمر گذاشته شده به زندگی خود ادامه دهند و آرامش نسبی خود را بر هم نزنند. والدین هم توان مالی ندارند که از فرزندان خود بعد از ازدواج حمایت مالی کنند. وقتی من ازدواج کردم، پدرم 10 سال از من و خانواده ام حمایت مالی کرد تا توانستیم روی پای خود بایستیم. اما واقعیت این است که من الان نمی توانم از فرزندانم حمایت مالی کنم. طاهره آشیانی - جام جم ...
پیشگیری از اعتیاد با برنامه سازی هوشمند
برنامه ساز که از قدرت بازدارندگی واقعیت های تلخ مرتبط با مصرف مواد مخدر در برنامه هایش بهره می گیرد، مهم ترین نقش رسانه ملی را تاثیرگذاری بر مخاطب می داند و می گوید: انتقال حس و ایجاد همذات پنداری یکی از تاثیرگذارترین کارهایی است که در برنامه های نمایشی و مستند می توان انجام داد و این تمام کاری نیست که باید برای پیشگیری از اعتیاد صورت گیرد. 26 سازمان و نهاد مرتبط با این مساله وجود دارد اما شانس رسانه ...