سایر منابع:
سایر خبرها
دفاع ازضرورت دولت قوی/ به بهانه ی عزل مدیرکل آموزش و پرورش لرستان
مجتبی ترکارانی*/ میرملاس: در دو هفته ی اخیر، تغییر مدیران آموزش و پرورش بعضی از شهرستان ها و مناطق در لرستان توسط مدیرکل این اداره موج خبری و سیاسی بزرگی به وجود آورد. ماجرا ازاین جهت اهمیت داشت که این رخداد در فضای بسیار سیاست زده آموزش وپروش که نبضش به سیاست روزمره بسته شده، اتفاق افتاده [...] مجتبی ترکارانی*/ میرملاس: در دو هفته ی اخیر، تغییر مدیران آموزش و پرورش بعضی از شهرستان ها و مناطق در لرستان توسط مدیرکل این اداره موج خبری و سیاسی بزرگی به وجود آورد. ماجرا ازاین جهت اهمیت داشت که این رخداد در فضای بسیار سیاست زده آموزش وپروش که نبضش به سیاست روزمره بسته شده، اتفاق افتاده است و به نظر می رسد این تغییرات بیش از آن که منطق و منشاء درون سازمانی داشته و برای کارا نمودن سیستم آموزش و پرورش استان باشد به خاطر زورآزمایی بین مدیرکل با نمایندگان بوده است. البته با این تغییرات ناگهانی، حجم بالایی از مقاومت نمایندگان و دیگر منابع ذی نفوذ قابل پیش بینی بود. بنابراین این قدرت های در سطح استان به کار افتاده، تا سرانجام کار بدانجا رسید که مدیرکل آموزش و پرورش لرستان به خاطر انتصاباتی در حوزه ی مدیریتی خویش معزول و مدیران منصوبی وی نیز برکنار شده و بعضی مدیران معزول هم برگردانده شدند. در طی این مدت این تصمیم از بسیاری جهات مورد بحث قرار گرفت. رفتار فرمانداری و استانداری و دیگر مقامات دولتی از یک طرف و رفتار نمایندگان مجلس به صورت غیررسمی این ماجرا را از یک تغییر و تحول اداری و داخلی که می توانست بی سروصدا انجام شود به جایی کشاند که به سوژه ی طنز شبکه های مجازی تبدیل شد. می گفتند: در اداره ی آموزش و پرورش پل دختر دو رییس داریم یکی کلید دارد و حکم ندارد و دیگری کلید ندارد ولی حکم دارد (کنایه ای به عدم تحویل کلیدها از رییس قبلی به رییس جدید!) هدف بنده در این مقاله طرح این سوال است که چرا باید یک تغییر و تحول داخلی یک سازمانی این قدر خبرساز شود؟ چه نیروهایی دست اندرکار هستند که چنین کارها را از روال منطقی و عقلانی خود خارج کرده اند؟ پیامدهای چنین تصمیماتی برای توسعه ی منطقه چیست و چگونه می توان جلوی چنین کارهایی و آثار مخرب آن را گرفت؟ واقعیت این است که سازمان های اداری ما سال هاست که استقلال نهادی خود را از دست داده اند. مدیر یک اداره و سازمان بیش از آن که گوشش به صدای عملکرد، کارکرد و منطق درونی سازمان خود وسیاست های وزارتخانه ی متبوعش باشد حواسش متوجه نیروهای برون سازمان است که بتواند مداخلات، ترکش ها! و نفوذ آن ها را تعدیل یا کنترل کند. باید مواظب باشد تا او را عزل کنند برایش پرونده سازی نکنندو... خود نیز می داند آن چه ضامن حفظ جایگاه مدیریتی اش است نه عملکرد او، بلکه راضی نگه داشتن صاحبان نفوذ و قدرت هایی در برون سازمان است. بنابراین اگر می خواهد مدیریت پایداری داشته باشد باید حامیان پایداری در بیرون سازمانش داشته باشد. این جاست که به دنبال افرادی پرنفوذ در شبکه ی قدرت برای خود می گردد تا خود را در این شبکه ها حمایتی بیمه کند. حتا انتصابات درون سازمانی خود را بر مبنای نظرات این قدرت ها و نیروهای برون سازمانی تعیین می کند. از بیرون سازمان برای خوشایند آن ها افرادی را به کار گرفته و یا استخدام می کند تا شاید بتواند این قدرت ها را برای روز مبادا داشته و یا تهدیدشان را به فرصت تبدیل کند! بنابراین چنین مدیران ضعیف و وابسته کم ترین انرژی خود را در سازمان خود گذاشته و بیش تر انرژی شان را معطوف بیرون سازمان می کنند. حتا اگر تخلفی در سازمان خود ببیند و قصد برخورد با آن داشته باشد در صورتی که حوزه ی متخلف ارتباطی با یکی از این قدرت های پرنفوذ سازمانی داشته باشد مجبور می شود خون جگر بخورد و سکوت کند مبادا رنجشی شود و بنیان جایگاه مدیریتی اش برباد رود. این قدرت ها چنان زیاده خواه هستند که اگر ده خواسته آن ها را به جا اورد و یکی را نه، همان را بهانه ای برای ائتلاف بر ضد این مدیر بخت برگشته می نمایند. با این وضعیت می توان حدس زد مدیریت کردن چقدر دشوار و گاه نیز آسان است. آسان است چرا که تا وقتی به ساز این نیروها برقصی و خودت و استقلال نهادی ات را فراموش کنی عملکردت هرجور باشد هیچ کس بابت آن تو را مورد پرسش قرار نمی دهد و دشوار است زمانی که بخواهی خودت باشی و استقلال نهادی و سازمانی داشته باشی، آن جاست که هر روز باید منتظر نقشه ای برای تغییر خود باشی. با این مقدمه ی بلند می خواهم به مورد اخیر در آموزش و پرورش و یکی از نیروهای درگیر و پرنفوذ در این بازی یعنی نمایندگان مجلس بپردازم. مشاهدات و گفته ها حاکی از این است که نمایندگان یعضی از شهرستان های استان در این ماچرا نقش بسیار کلیدی داشته اند. در این جا وارد صحت و سقم ماجرا و سهم تقصیر هریک از طرفین ماجرا نمی شوم و قصد دفاع از شخص خدانظر دریکوند به عنوان رییس آموزش و پرورش لرستان را ندارم. بلکه م یخواهم به این نکته بپردازم که یک نماینده مجلس و یک مقام دولتی چگونه تعاملی باهم دارند که چنین مشکلاتی پیش می اید و ریشه ی این مشکل کجاست؟ به نظرم مشکل در این جاست که نمایندگان در مناطقی چون لرستان به شدت در همه ی امور به صورت مستقیم یا غیرمستقیم مداخله می کنند. از انتصابات اداری گرفته تا ارائه ی امکانات رفاهی و جذب سرمایه گذاری و همه امور دیگر. دربعضی جهات شاید ورود یک نماینده ی مجلس مفید و یا موثر باشد ولی در بسیاری از جهات چون منطق نهادی آن سازمان را ناکارامد می کند، بسیار مخرب می باشد. حمایت از انتصاب یک فرد ناشایسته برای کسب یک جایگاه دولتی تنها به صرف این که حامی انتخاباتی آن ها بوده و یا فشار برای تغییر یک مدیرکل غیرهم سو و فشار برای جذب و استخدام افراد مورد نظر خویش در دستگاهای دولتی و حتا پیشنهاد به بانک ها برای دادن وام به طرفداران وی نمونه هایی از دخالت های منفی و مخرب یک نماینده بوده است که شوربختانه از سال های قبل شروع شده و هر روز بیش ترمی شود. تاجایی که یک نماینده مجلس زیر فشار مطالبات به حق و یا ناحق مردم و یا به خاطر ناکارامدی نهادها و ساختار دولت که به صورت منطقی امکان برآورده شدن خواسته ها را نمی دهد به خودش حق می دهد از نفوذ خود برای راضی نگه داشتن مراجعانش استفاده کند. در سال های اخیر به خاطر نبود مدیران مقتدر و شایسته در رأس سازمان ها و نوعی تعامل (بخوانید انفعال) وزارتخانه ها با نمایندگان مجلس و دیگر نهادی رسمی و غیررسمی، ساختار دولت در مقابل نهادهای مختلف به شدت ضعیف شده است. دولت متاسفانه برخلاف تعریف اولیه ی آن که کارگزار اجرایی عوامل بورکراتیک و اهداف دورنی خوداست به کارگزار اجرایی عوامل بیرون از خود و برآورده کننده ی منافع آن ها تبدیل شده است. نمایندگان مجلس از همان روز های چینش کابینه از حق رای و حق استیضاح خود برای نفوذ در وزیران و برآورده نمودن خواسته های محلی و شخصی خود استفاده می کنند. این وضعیت در سال های اخیر به خاطر بالارفتن عاملیت منفی در بین نمایندگان تشدید شده است.(عاملیت منفی یعنی هر نماینده به دنبال برآورده کردن خواسته های خود و یا حوزه ی انتخابیه اش بدون توجه به ظرفیت ها، منابع و امکانات و حتا استراتژهای کلان و برنامه های توسعه است). تا جایی که هر نماینده ای به خود حق می دهد خواسته های خود در سطح محلی را با فشار به وزیران و دولت پیاده کند و وزرا نیز ترجیح می دهند، خواسته های چنین نمایندگان را اجرا کنند. چرا که برای وزیر چه اهمیت دارد که رییس فلان اداره در پل دختر که باشد. مهم حفظ جایگاه وزارت خودش است که با کسب رضایت نماینده ی مذکور براورده می شود. حالا این که پیامد این انتخاب در حوزه ی تحت نظر وزیر چیست و یا شخص منصوب شده چه عملکردی دارد اصلاً اهمیتی ندارد. حتا ترازدی ماجرا در این جاست که شنیده شده بعضی از وزرا گفته اند: در چنین مواقعی نمایندگان اصفهان و تبریز از این فرصت برای گرفتن مثلاً اعتبار یک بیمارستان و یا امکانات زیرساختی استفاده می کنند و نماینده ای از لرستان یا دیگر مناطق کم تر توسعه یافته برای تغییر رییس اداره ی 20 نفره ای!استفاده می کنند. این جاست که این سوال پیش می آید که راه حل چیست؟ من فکر می کنم راه حل را باید در قوی کردن دولت به عنوان قوه ی اجرایی کشور در مناسبات بین قوا و استقلال بیش تر آن دید. یک دولت قوی می تواند مجلس و دیگر قوا را کارامد، قوی و متعادل نماید. در ضعیف شدن دولت است که چنین نمایندگان مجلس و دیگر نیروها به خود اجازه مداخله می دهند. همیشه باید قدرت را باید با قدرت مهار کرد. قدرت با توصیه اخلاقی و دلسوزی و نصیحت مهار نمی شود. اقتدار دولت نیز با قانون گرایی و شایسته سالاری و انتصاب مدیران مقتدر و کمک به استقلال نهادی سازمان های دولت و هماهنگی بالای داخلی بین اجزای دولت تامین می شود. درهمین مورد اخیر نیز این ضعف اساسی خود را به شکلی نشان داد. مدیرآموزش و پرورش لرستان حق داشته است در زیرمجموعه خود تغییرات و تحولاتی را انجام دهد. این تغییرات سازمانی حتا اگر بد بوده باشد که به جای خود انتقادتی نیز بر آن وارد است ولی وزیر آموزش و پرورش طبق قواعد سازمانی مبتنی بر حمایت سلسله مراتب زیرمجموعه ی خود، باید از مدیرکل خود حمایت می کرد و اگر ناهماهنگی و اشکالاتی هم بوده است، در عین دفاع از حق تصمیم گیری مدیران خود و استقلال نهادی مجموعه اش با دیگرنهادهای برون سازمانی اعم از استانداری و فرمانداری و نمایندگان مجلس به صورت قانونی خطای احتمالی را اصلاح کند. نه ای نکه با انفعال کامل در مقابل بیرونی ها مدیر منصوبی خود را معزول نماید و جسارت و شجاعت مدیریتی را در سازمان خود بخشکاند. متاسفانه دولت روحانی نشان داد به رغم زبان روشن فکرانه و موضع گیری های انتقادی اش در مقابل دیگران توان ایستادگی در مقابل دخالت های بیرونی و هماهنگی و اقتدار در درون دولت را ندارد. در جایی که فرمانداری یک شهرستان مدیر نهاد دیگری را به مقاومت در مقابل مدیرکل خویش فرامی خواند و مدیر معزول با پشتیبانی نهادهای بیرون سازمان در مقابل مدیر سازمان خودش مقاومت می کند. چگونه می توان دم از هماهنگی درون دولت زد. بنابراین پیامد چنین امری این است که دیگر هیچ مدیری جسارت نخواهد ورزید و هیچ مدیری ثبات مدیریتی برای کارهای بلند مدت احساس نخواهد کرد، مدیری به مافوقش اعتماد نخواهد کرد و دیگر مدیری خود را توانا و شجاع به اصلاح در زیرمجموعه مدیریتی خود نخواهد بود و با این وضعیت مدیران خود را ماشین امضاهایی خواهند دید که باید برآورنده ی خواسته های نیروهای خارج از سازمان باشند و به آن چه نمی اندیشند منافع خودشان است و بس و آن چه در این میان قربانی خواهد شد آموزش و تربیت و رفاه و آینده نسل امروز و فردای این مرزبوم خواهد بود. به هوش باشیم. *محقق و جامعه شناس *چاپ شده در سیمره443(10 اسفندماه96) درج شده توسط : امین آزادبخت (مدیر سایت ) ...
از حذف نیروهای انقلاب توسط رهبری سخن می گویید ولی انتصابات ابتدای رهبری ایشان را سانسور می کنید!
...، به حساب نیاورد! البته جنابعالی هم در این نامه تلافی کرده اید. یعنی وقتی می گویید آرای من در انتخابات سال 84 در استان لرستان حدود 50 درصد آرای مأخوذه بوده است و لذا در این دوره هم می بایست حداقل همان 50 درصد از آرای مأخوذه باشد، یعنی اصلا مهندس موسوی را به حساب نیاورده اید! آقای کروبی ایکاش جنابعالی با توجه به شرایط حاکم بر انتخابات 88 و پذیرش این واقعیت مسلم که علی ...
اظهار ارادت عضو شورای رشت به یکی از سران فتنه/ رمضانپور نرگسی: یاد خاتمی را گرامی می داریم!
به گزارش واران، احمد رمضانپور نرگسی عضو صومعه سرایی شورای شهر رشت که سابقه نمایندگی مجلس در دوره اصلاحات را داراست و در انتخابات گذشته به عنوان عضو شورای شهر رشت انتخاب شد در جلسه با خبرنگاران ارادت خود را به رئیس دولت اصلاحات که یکی از سران فتنه 88 به شمار می رود ابراز داشت. وی در جلسه با خبرنگاران پس از اعلام حمایت از تفکر استاندار گیلان گفت: شهر رشت پیشانی استان است و یاد خاتمی را ...
پاسخی برای آقای کروبی
...> البته جنابعالی هم در این نامه تلافی کرده اید. یعنی وقتی می گویید آرای من در انتخابات سال 84 در استان لرستان حدود 50 درصد آرای مأخوذه بوده است و لذا در این دوره هم می بایست حداقل همان 50 درصد از آرای مأخوذه باشد، یعنی اصلا مهندس موسوی را به حساب نیاورده اید! آقای کروبی ایکاش جنابعالی با توجه به شرایط حاکم بر انتخابات 88 و پذیرش این واقعیت مسلم که علی رغم وجود اسمتان در لیست کاندیداها ...
تلاش تسنیم برای دیالوگ با کروبی
نوشته اید: حضور شما در جایگاه رهبری همراه شد با حذف بخش مهمی از نیروهای انقلاب. اجازه دهید ببینیم این سخن شما تا چه حد بهره از حقیقت دارد. آیت الله خامنه ای پس از رهبری در نیمه خرداد 1368، انتصابات متعددی را با توجه به مسئولیت خود داشتند. ازجمله مهمترین آنها، انتصاب اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام بود که نقش بسیار مهم بازوی مشورتی رهبری را در تدوین سیاست های کلان کشور برعهده داشت. البته ...
خدانظر دریکوند به پایان سلام گفت / آغازی را آغاز کنیم/ چرایی تزلزل آموزش و پرورش لرستان در قبال سهم ...
عباس دارایی/ میرملاس: خدانظر دریکوند به پایان سلام کرد اما این پایان که در واقع وداعی با مدیریت آموزش و پرورش لرستان بود می تواند برای او در عرصه ای دیگر آغازی باشد . دریکوند شخصیتی کم نظیر در حوزه اخلاقیات ،منش و خلق و خوی عشایری ،سادگی ؛مناعت طبع و نیرویی تفکری با [...] عباس دارایی/ میرملاس: خدانظر دریکوند به پایان سلام کرد اما این پایان که در واقع وداعی با مدیریت آموزش و پرورش لرستان بود می تواند برای او در عرصه ای دیگر آغازی باشد . دریکوند شخصیتی کم نظیر در حوزه اخلاقیات ،منش و خلق و خوی عشایری ،سادگی ؛مناعت طبع و نیرویی تفکری با هویت سیاسی اصلاح طلبی و از نسل دومی هایی است که پله پله مدارج آموزشی را طی کرده و به واسطه اینکه بارها با او در خصوص مسائل آموزشی هم کلام شده ام چهره ای شاخص در حوزه آموزشی است و فردی برنامه ریز است که مجال تحقق برنامه هایش را در 15ماه تصدی اش بر آموزش و پرورش لرستان نیافت و در دوران او هر روز یک بحران در آموزش و پرورش لرستان بحران آفرینان و زیاده خواهان ایجاد کردند و او اسیر حواشی شد. مجموعه ای از مسائل دریکوند را در حوزه آموزش و پرورش بی رمق کرده و چالش هایی برای او ایجاد کرد که بالاخره در هشتم اسفند ماه سال 94وی به ناچار و بنا به شرایطی که همگان بر آن واقف هستیم می بایست با مدیرکلی آموزش و پرورش لرستان وداع کند. در چرایی این وضعیت باید به نکاتی متنوع اشاره کرد و در ارزیابی ها باید آنها را لحاظ کرد از جمله اینکه ساختار آموزش و پرورش یک ساختار سیاست زده و ضعیف در سطح کشور است که به عنوان طعمه به آن نگریسته می شود و همواره با هر پاتکی از سوی سهم خواهان باید بخشی از قلمروش را واگذار کند و جالب اینجاست این واگذاری ها هر روز تشدید می شود اما پیامدهای حاصل از این جابجایی های متعدد در این ساختار متزلزل و شکننده تنها فرزندان ملت را هدف قرار می دهد که هر روز ضعیف تر از دیروز با فرآیند آموزش و پرورش می شوند که ثباتی ندارد و نمی تواند در پرورش نسل ها موفق عمل کند و شاید بیراهه نباشد که از درون این سیستم متزلزل دانش آموز در محیط مدرسه مواد مخدر توزیع کرده و استعمال کند و سن استفاده از مواد مخدر به 12و 13سال آن هم در مدارس برسد ،دانش آموز در محیط آموزشی پرخاشگرانه معلم را با چاقو بکشد و یا به معلمش تعرض کند ،سرانه آموزشی در پایئن ترین سطح قرار گرفته و مدارس کپری پس از چهار دهه از پیروزی انقلاب همچنان برچیده نشده اند و آموزش و پرورش با صدها آسیبی مواجه شود که نتواند با آن مدبرانه برخورد کند زیرا از سیاست زدگی رنج می برد ،قدرت تصمیم گیری ندارد ،با سهم خواهی مواجه است ،سیسات ورزان ،آموزش و پرورش را برای بازیگری سیاسی می خواهند و باید دستگاه تعلیم و تربیت سمپات جریانات سیاسی شود و با هر پیروزی طیفی رخت سفر بربسته و طیفی دیگر حاکم شود ،خدانظر دریکوند در چنین محیطی همچون گذشتگان قربانی شد و باید ابتدا از این منظر او سنجیده شود زیرا مدیران کل به توصیه وزارت آموزش و پرورش که یک نهاد فاقد تاثیر است به مجری سیاست مداران و سهم خواهان مبدل شده است. دریکوند در گام دوم باید با انتصابات و فعالیت هایش ارزیابی شود او در شرایطی مدیرکل شد که سهم خواهان بواسطه عدم تحقق خواسته هایشان از سهامی عام آموزش و پرورش استان عرصه را بر گودرزکریمی فر مدیرکل پیشین تنگ کرده و او در برابر سهم خواهان ایستاد و در حوزه های شهرستانی و ستادی و مرکز استان به سبک خود عمل کرد و گامی به عقب نگذاشت و محتمل بود که چنین فردی نمی تواند در سیستم فشل آموزش و پرورش دوام بیاورد اما او سه سال و 10روز دوام آورد که یک میانگین استاندارد در حوزه مدیریتی است و تاکتیک ایستادگی و یک گام به جلوی کریمی فر می بایست از سوی دریکوند تداوم پیدا کند و از زوج کریمی فر مدیرکل و دریکوند معاون می توانست دورانی طلایی و بادوام برای اصلاح طلبان همچون دوران باثبات ملکشاهی مدیرکل و ماکنعلی معاون شکل گیرد که میراث کریمی فر را در قامت مدیرکل همچون ماکنعلی که از ملکشاهی تحویل گرفت ،به سکویی برای کادر سازی مبدل کند اما نشد زیرا زمین بازی سخت بود و شرایط باب میل پیش نمی رفت . دریکوند در شرایطی مدیرکل شد که دولت روحانی در روزهای آخر دوره چهارساله اول بوده و هنوز به این شکل به سوی رقبا غش نکرده بود و در همان ابتدا می توانست مهر چینی ها را بر مبنای تقویت آموزش و پرورش پیش ببرد اما او در همان ابتدا با سهم خواهی ها مواجه شد که علاوه بر سهم خواهان همیشگی با زیاده خواهانی سیاسی نیز مواجه شده بود که از هیچ کوششی از جمله کارشکنی و نامه پراکنی به وزارت خانه و تخریبش فروگذار نکردند. دریکوند که در جریان انتخابات ریاست جمهوری بواسطه نقش پررنگ آموزش و پرورش در حمایت از دولت در مظان اتهام بود به دادگاه نیز احضار شد اما او در پسا انتخابات رفته رفته در سراشیبی قرار گرفته و با عزل و نصب هایش رفتن خود را در همان ایام تابستان استارت زد. استفاده از نیروهای نزدیک به نمایندگان و عزل اصلاح طلبان حامی دولت که او در آن ایام این شیوه را تدبیری برای رهایی از فشارها می دانست باعث شد تا آموزش و پرورش وارد مرحله ای شود که در این مرحله نگرانی های سیاسی تشدید شود همچنان که زنگ خطر تزلزل نظام آموزشی در آموزش و پرورش با انتصابات ضعیف به صدا درآمده بود. نقدهای زیادی در آن برهه بر دریکوند رفت ،امروز به طور دقیق برای مدیرکل سابق در قالب آن نقدها ترسیم شد همچنان که بازوند استاندار سابق با تغییر آهنگ سیاسی در شهرستان ها و زدن بر طبل تغییرات باب میل نمایندگان، نیروهای اصلاح طلب نا همسو با نمایندگان را رفته رفته خانه نشین کرد،دریکوند نیز در حوزه آموزش و پرورش این پروسه را تکمیل کرد تا هم چراغ اصلاح طلبان ناهمسو با نمایندگان را دست کم در چهار حوزه شهرستانی خاموش کند و هم بلیط خروج اش از قطار مدیریتی را در هشت ماه مانده به روز موعود یعنی هشت اسفندماه 96 رزرو کند. در این وضعیت تنها ساختار آموزش و پرورش و اشتباهات دریکوند مولفه های ارزیابی نیستند زیرا پروسه حاشیه سازی مخالفین و ایجاد بحران های روزانه برای دریکوند و بست نشینی های فزآینده در وزارت خانه محصول شرایطی است که در سطح استانی فاصلاح طلبان و احزاب و دبیران حزبی و رفتارهای سیاسیون اصلاح طلب حامی دولت در استان ایجاد کرده اند. شرایط سیاسی استان خود زمینه ساز سهم خواهی های مخالفین است زیرا برخی دبیران احزاب و سیاسیون خود عامل اصلی در تزلزل مدیران اصلاح طلب است . برخی خود را در حد واسطه بین مدیران و نمایندگان تنزل داده و فعالیت سیاسی را در این قالب تعریف می کنند زیرا می پندارند با رایزنی و تلاش برای تغییرات مد نظر نمایندگان و جلب نظر مدیران کل در این خصوص می توانند برای خود نزد نمایندگان منزلتی ایجاد کرده و در دستیابی به منافع شخصی در هر سطحی کامیاب شوند این درست عکس آن تعریفی است که از سیاست ورزی اخلاقی و فعالیت حزبی شده است و به راحتی می توان دریافت که چرا اصلاحات لرستان دچار سرطانی بدخیم شده است که لاعلاج است. احزاب لرستان هیچ ارتباطی با دولت ندارند و اساسا دولتمردان به نظر آنها به دلیل وزن پائین سیاسی شان که برگرفته از همین آسیبی است که عنوان شد ،وجهی نمی گذارند و در برابر این ناکامی که به آن دچار شده اند و نمی توانند نماینده مطالبات مردم در نزد دولتمردان باشند به محفل گرایی روی آورده و هر کدام سعی می کنند با تخریب دیگری برای خود نانی دست و پا کنند. برخی نیز برای جبران این ناکامی در ارتباط گیری با دولت بوسیله ارتباط با نمایندگان و تلاش برای کامیابی آنها در انتصابات برای خود قدرتی در سایه تشکیل دهند که معنایی جز دلالی ندارد و با هیچ متدی نمی توان آنرا فعالیت سیاسی قلمداد کرد. احزاب ما و فعالین ستادی ما و همچنین ستادهای مرکزی دکتر روحانی در استان و شورای سیاست گذاری اصلاح طلبان ضعیف عمل کردند و این بی تفاوتی زمینه را برای جولان سهم خواهان فراهم کرد و در این بستر سنگری دیگر از اصلاح طلبان سقوط کرد . خدانظر دریکوند با وجود همه پتانسیل ها و ظرفیت ها خود را به پایان رساند ،اما این پایان تنها پایانی در مدیریت آموزش و پرورش لرستان است و او می تواند با رویشی دوباره در عرصه ای دیگر خود را نشان دهد همچنان که تمامی گزینه های مطرح مدیرکلی آموزش و پرورش در سال 92سرنوشتی متفاوت در پیش گرفتند ،کریمی فر مدیرکل لرستان و بعدها مدیرکل تعاون و پشتیبانی وزارت شد ،دکتر بیرانوندی منتخب مردم خرم آباد و چگنی در انتخابات دهم شد ،دریکوند مدیرکل آموزش و پرورش شد ،خجسته پور فرماندار خرم آباد و بعدها معاون سیاسی امنیتی استاندار لرستان شد و این پایان می تواند آغازی دوباره باشد. آینده را باید ساخت اما در ساخت آینده بی تدبیری و بی هویتی سیاسی جایگاهی ندارد زیرا آینده از آن مدبران خواهد بود. درج شده توسط : امیرحسین آزادبخت " سرویس خبر میرملاس " ...