سایر منابع:
سایر خبرها
اول وقت بود و من یقین دارم که ایشان تا به این سن رسیده است، نماز قضا ندارد. محمد بسیار به حلال و حرام توجه داشت. یک روز همه دور هم جمع بودیم و در حیاط خانه داشتیم بلال کباب می کردیم. محمد آمد و پرسید این ها را از کجا آورده اید؟ من گفتم فلانی برای ما آورده است! پرسید می دانید هزینه اش را پرداخت کرده یا نه؟ گفتم نه نمی دانم از کجا آورده است! محمد تا این را شنید، بلال ها را از من گرفت و آن ها را ...
بی نان و آب زیر گرما، گرفتار زبان نفهمی این مرزبان ها شده بودیم. ظهر را هم رد کرده بودیم و آفتاب هر چه قدرت داشت، داغی به سرمان می ریخت. فشار جمعیت را حس می کردیم، همه توی هم می لولیدند تا اگر در باز شد، جا نمانند و به ون های ترک آن سوی مرز برسند. چقدر خوش خیال بودیم که فکر می کردیم ظهر نشده، به هتل مان در وان می رسیم. این وسط کولبرها هم به صف می زدند و بدون اعتنا به اعتراض بقیه، خودشان را ب ...
چیز بوی صمیمیت و انس می داد. انگار خاک این دل ها را از یک جا برداشته بودند. دردها شبیه هم بود . این را می گوید و آهی می کشد. خودروی پسرش وارد محله ای با ساختمان های بلند و درهم تنیده می شود؛ جایی که یک فروشگاه بزرگ زنجیره ای با بادکنک های رنگی و تبلیغات جذاب، خودنمایی می کند. پیرمرد محله را نمی شناسد. خانه قدیمی اش را نیز پیدا نمی کند. بی اختیار چشمانش بارانی می شود از این همه غربت. ...
هایت به حدی است که دیگران تو را سرزنش می کنند اما برای تو اهمیت ندارد. تنها از سرزنش او دلگیری، اما بدان که مقصر کسی جز تو نیست. به خاطر داشته باش که در همه حال باید حد و حدود خود را حفظ کنی و هرگز از حد خود پا را فراتر نگذار تا برای او همیشه عزیز باشی. نتیجه تفال به دیوان حافظ: 1- او می گوید ای جانان از من جدا مشو که نور دیده ام هستی و سبب آرامش و راحت جان و مونس قلب رمیده ام. پس ...