سایر منابع:
سایر خبرها
. آنقدر می زدن تا اینکه توی کاسه شون آجیلی چیزی بریزن و اینا برن. همه همدیگه رو از زیر می شناختن. شب بسیار بسیار قشنگ و خوبی بود. بعدش می رسیدیم به خرید هفت سین. البته یه پنج شنبه آخر سال هم بود که سنت ما نبود. اضافه شد بهش. می رفتند قبرستان ها زیارت اهل قبور. اینجا بود که روز آخر، صدای سمنو بلند می شد. سمنو، آی سمنو، مال پای هفت سین سمنو، می خوند با آواز. می رفتند سمنو می خریدند و از دو ...
عباس لاجوردی کارگردان فیلم جشن تولد که در ایام تعطیلات نوروز چند اکران محدود برای کاروان های راهیان نور دارد در این باره گفت: با توجه به درخواستی که برای نمایش این فیلم در اردوگاه های راهیان نور به دستمان رسید، موافقت کردیم که جشن تولد با توجه به موضوع آن به طور محدود در چند اردوگاه به نمایش درآید. وی افزود: من با این اکران محدود موافق بودم زیرا این روزها موضوع جنگ در سوریه از اهمیت ...
...... بچه ها بلند شوید کربلا را ببینید. از حرفهایش بهت مان زده بود. سخنانش که تمام شد، گلوله ای آمد و درست نشست روی پیشانی اش. آرام وسط قایق زانو زد. خشک مان زده بود. بصورتش خیره شدم، چون قرص ماه می درخشید و خون موهایش را خضاب کرده بود. پیکر علی اصغر خنکدار در گلزار شهدای روستای" کلاگر محله"در شهرستان "قائمشهر" به خاک سپرده شد. یک سال بعد در جریان عملیات کربلای 5 برادرش "جعفر ...
چند ساعتی دور هم بودیم. پیش از 12 شب هم میهمانان رفتند و من در حال مرتب کردن اتاق خوابم بودم که متوجه شدم انگشتری قیمتی ام نیست، هر قدر به دنبالش گشتم موفق نشدم آن را پیدا کنم و مطمئن شدم که کسی آن را برداشته است ولی در طول میهمانی ندیدم کسی به اتاق خوابم برود، شاید برای چند لحظه ای که در آشپزخانه بودم یکی از میهمان ها به اتاق رفته است. این زن که خودش نیز نمی دانست چه کسی ...