سایر منابع:
سایر خبرها
قصه هایی از نقاش شدن مجید/ وقتی کلاغ ها خبر شهادت پسرم را آوردند
حاجی گفتم تو بعد از من می رفتی حیاط وضو بگیری، کلاغ ها را دیدی؟ همسرم گفت نه چیزی ندیدم انگار آن کلاغ ها را فقط من دیده بودم.با شنیدن این جریان، دخترم مریم هم به دیوار تکیه زد، نمی خواست ناراحتی اش را ببینم و به اتاق مجید رفت. دست و پایم سر شد، افتادم و همسایه مان آمد و به من آب قند داد. در این حالت به خودم تسلی دادم و گفتم بلند شو زن؛ هر چه خدا بخواهد همان می شود؛ بعد از این می خواهی چه کار کنی ...
من هنوز منتظر دختری هستم که زمانی منتظرم بود
کند به ما نشان خواهد داد که نوشتن داستان، خواندن، شب انتظار کشیدن، دست آدمی را می گیرد، وحشت را از واژه ها جدا می کند و ما را به دنیای اندیشه های رنگ به رنگی می برد که گاهی هیچ فرصتی نداریم که خود سرکی به دنیای وسیع آنها بکشیم. داستان ها لحظه های ما را مشتاقانه می کند تا چشم انتظار بمانیم و با فانوس "داستان ها" عمیق تر ببینیم و بی تفاوت از کنار تاریکی ها بگذریم. هم اکنون به سراغ داستان می ...
مجید اخشابی: زنان به موسیقی ایران رنگ داده اند
.... آن نوازنده محترمی که آمده سال ها تحصیل و تمرین کرده حالا می خواهد از علم و هنرش درآمدی هم داشته باشد که با این رفتارها متاسفانه جلوی رشد موسیقی ایرانی هم گرفته می شود. البته زنان در تاریخ موسیقی ما حضور فعالی داشتند. بله درست است. زنان در طول تاریخ به هنر و موسیقی ایرانی رنگ داده اند. ما زنان هنرمندی چون سیمین آقارضی را داشتیم که نوازنده بی نظیر ساز قانون بود. اصلا در ...
لیلیان جزیره مجنون مجنونان جزیره لیلا
بعد از معرفی خودم می پرسم: گله مند به نظر می رسید جریان چیست؟ می گوید: در این کشور هرکسی پول دارد حق با اوست و کسی که پول ندارد زیر دست و پا له می شود. از قبل از عید اینجا هستم و تاکنون 37 بار بستری شده ام؛ هر از چندگاهی می آیم حدود 25 روز بستری می شوم و دوباره مرخصم می کنند. من یک بیمار هستم و بعضی وقت ها کنترل خودم را از دست می دهم و ممکن است با کسی دربیفتم و دعوا بکنم ...
اشعار آیینی ویژه ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها
سحر ، دختر آفتاب ! خبر آمد از غیب ، زهرا تویی به بام جهان ، مهر یکتا تویی امین خدا ، نور چشم نبی ! تو یار علی ، مادر زینبی بدون تو ، خلقت صفایی نداشت خدا بهر خلقت چرا یی نداشت تو خندیدی و شد جهان دیدنی جهان پر شد از جلوه ی روشنی تو خندیدی و آسمان شد درست که این آسمان ، شکل لبخند توست ...
جوان 22 ساله ای که نوای "ممد نبودی اش..." سالهاست برگی از تاریخ حماسه ایران شده امروز هم در سن 53 سالگی ...
یا 7 سال قبل بود که دست دخترم را گرفتم تا خرمشهر را به او نشان بدهم. برای خودم هم تجدید خاطرات تلخ و شیرین بود. نمی توانستم به درستی این فضای سنگین را هضم کنم زیرا عمرم را در این شهر جا گذاشته بودم. دخترم پرسید: بابا اینجا خرمشهر است پس چرا اینقدر ویران شده؟ گفتم: دخترم اینجا روزی عروس خاورمیانه بوده است و اگر میبینی پس از سالها هنوز ویرانه است از بی وفایی ها است. مردم برای مداحی دلنشین ...
زمانی درهای حوزه هنری به روی ما بسته بود/ خاطرات تلخ از سیاست
خودنویس بود. اما سرانجام بعد از چند روز که برای من به اندازه چند ماه طول کشید، ایشان گفت برای جایزه ات جمعه بیا میدان انقلاب با هم به سینما برویم! که البته نرفتم علاوه بر کم رویی خودم خانواده هم اجازه نداند! * از طریق همین آقای قلی زاده با حوزه هنر و اندیشه اسلامی مرتبط شدید؟ بله. کتاب های حوزه را در آن سال ها که به نظرم 60 یا 61 بود دیده بودم. غالبا هم نمایشنامه های محسن ...
یک طرح، یک نگاه: آشتی با طبیعت
برقرار می کند. من به طبیعت احترام می گذارم، وسعتی که بی هیچ چشم داشتی ما را تغذیه می کند، اما در مقابل، بشر تنها به تخریب و نابودی آن می اندیشد. من به دنبال ایده ای بودم که از جنگل زدایی بیش تر و آسیب رساندن به طبیعت جلوگیری کند. چون به نظر من ما باید بیش از پیش با طبیعت همگام و هماهنگ باشیم. اینجا بود که ایده ی ساخت خانه ی استوانه ای شکل و شفاف حول یک درخت به ذهنم خطور کرد." ...
تا زمانی که صدایم درآید، گزارش می کنم/ بدون فوتبال می میرم
ورزشگاه آزادی کار می کردم، به خودم گفتم باید روزی به جای گزارشگرها، در کنار زمین بایستم، آرزویی که 10 سال بعد و در سال 77 برآورده شد. گزارش بازی حماسی ایران و استرالیا در ملبورن، گزارش بازی های تیم ملی ایران در جام جهانی 1998 از فرانسه، بازی فینال بین برزیل و فرانسه و چند بازی دیگر از ورزشگاه های محل برگزاری اتفاقی بود تا ثابت کنم که خواستن توانستن است. البته خدای بزرگ در این راه خیلی کمکم کرد و چند ...