سایر منابع:
سایر خبرها
از مشاجره با پدرم حالم بدتر شد. انگار قدرت کنترل رفتارم را نداشتم. سلاح شکاری را برداشتم و به آنها شلیک کردم که این حادثه تلخ رخ داد. مادرم را دوست داشتم و باورم نمی شود با دستان خودم جان او را گرفتم. سرهنگ محمدرضا اکبری، رئیس پلیس فتای استان گلستان در این باره گفت: با اعتراف متهم به قتل، وی دو روز پیش صحنه جنایت را بازسازی کرد وبا هماهنگی قضایی روانه زندان شد. وی با هشدار ...
بسیار سخت است. از اینکه پدرم با تلاش زیاد و کار کردن در کنار آتش زندگی را اداره می کرد به او افتخار می کردیم. بعد از خدمت سربازی از آنجاکه شغلی نداشتم به محلی که کارگران فصلی جمع می شدند می رفتم و به عنوان کارگر ساختمانی کار می کردم. یکی از روزها وقتی منتظر کار بودیم شهردار وقت کوهسار به میان ما آمد و پیشنهاد کار داد. بلافاصله پذیرفتم و از آن روز به بعد در مجموعه فضای سبز شهرداری کوهسار مشغول به کار ...
قرن نوزدهم کماکان موجود و عمیق بود. در نیمه نخست قرن 19، اروپاییان بی دردسر در مراسم مذهبی مسجدها و تعزیه ها و حتی مراسم عزاداری ماه محرم در ایران شرکت می کردند و در ایران مدرسه و کلیسا و چاپخانه برپا می کردند. کونولی سیاح غربی که در آن هنگام به شهر مذهبی مشهد سفر کرده بود می نویسد که متوجه هیچ گونه بدرفتاری و اهانت نشده است: من هر روز در شهر سفر می کردم و هرگز شاهد کوچکترین اهانتی ...
السلام اشاره می فرماید که : هشام از مجموع ماجرا غضبناک گشت و عازم قتل پدرم شد . در همان محفل هشام بر سر مقام رهبری و خلافت اسلامی با امام باقر علیه السلام سخن می گوید . امام باقر درباره رهبری رهبران بر حق و چگونگی اداره اجتماع اسلامی و اینکه رهبر یک اجتماع اسلامی باید چگونه باشد ، سخن می گوید . اینها همه هشام را – که فاقد آن صفات بوده است و غاصب آن مقام – بیش از پیش ناراحت می کند . بعضی ...
ابتدایی را در دبستان ابتدائی آمریکائی تمام کرده بودم و به کلاس هفتم رسیده بودم. پدرم برای این که سواد بیشتری پیدا کنم مرا از رفتن به کالج منع کرد و به دبیرستان شرف در یکی از کوچه های متفرع از خیابان لاله زار سپرد. سر و صدای دکتر جردن، رئیس کالج امریکائی بلند شد و ایشان را مورد خطاب قرار داده و گفت: " آمیز خلیل اگر باشد که شما فرزند خود را به کالج نفرستید و به مدارس دولتی بسپارید سایر مردم ...