سایر منابع:
سایر خبرها
. نوشته هایی که از راه دور می رسند، هیچوقت دلتنگی آدم را کم نمی کند. بر عکس اضافه و گاهی هم آدم را نگران می کنند. هیچ خبر جدیدی نیست . همه چیز به روال عادی خود می رود، فقط من و علیرضا گم شده ایم . از شیرین و خانواده اش باز هم خبری نیست ، عباس نوشته : بابت این بی خبری نباید خیلی نگران باشی . هر بی خبری به این معنی نیست که اتفاقی افتاده ، شاید چون همه در آرامش هستند!... با عجله بلند می شوم ، جیب هایم را وارسی می کنم ، نامه را کجا گذاشته ام ؟ به اتاق برمی گردم . نامه مثل دامن چین دار دخترهای کوچک ، چروک خورده و روی میز کوچک و رنگ و رو رفته وسط اتاق قرار دارد. ...
هر روز در من تقویت می شد. بچه ها و مردم محل، مرا فردی انقلابی و یک معلم عقیدتی و دینی می شناختند. برای اینکه این ذهنیت را در مردم بیشتر تقویت کنم باید در جبهه هم حاضر می شدم و عرفان نظری را با عرفان عملی به بچه ها و دانش آموزان یاد می دادم. (ص 176) می گویند ازدواج، شتری است که در خانه هر کسی می خوابد. این شتر در زمان جنگ کاربرد دیگری هم داشت و آن جلوگیری از رفتن جوان ها به جبهه بود ...
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از صبح توس ، چندی پیش مطلبی درباره وضعیت زندگی سید اعلم اختری، یکی جانبازان مدافع حرم در مشهد مقدس در فضای مجازی منتشر شد. در این مطلب آمده بود: بیمارستان او را مرخص کرده بود برود تربت جام، ولی جایی نداشتند مادر مریض و ازکارافتاده پدر پیر و سالخورده و حالا یک جوان رعنایی قطع نخاع . می گفت جوان های تربت جام که برای کارگری به مشهد می آیند ...
نخاع شده بود. اهل تربت جام بودولی با فاطمیون افغانی راهی دفاع از حرم شده بود. پدر پیرش می گفت او تنها نان آور ما بود مادرش مریض واز کار افتاده است. وگریه می کرد ومن آب می شدم... می گفت کاش شهید شده بود. ومن آب می شدم...شرمگین ترین زمان عمرم را تجربه کردم. بیمارستان او را مرخص کرده بود برود تربت جام، ولی جایی نداشتند مادر مریض واز کار ...