سایر منابع:
سایر خبرها
بربندد و مکتبخانه میرزا عبدالله تنها گذارد تا در خاک زادگاهش، گرگان آرام بگیرد. ایران ای سرای امید / بر بامت سپیده دمید / بنگر کزین ره پر خون / خورشیدی خجسته رسید ؛ او اشعار ماندگار هوشنگ ابتهاج را برایمان به موسیقی بدل کرد تا در سپیده را با نوای استاد محمدرضا شجریان برای همیشه به یادها بسپاریم. محمدرضا لطفی آهنگساز، ردیف دان و نوازنده چیره دست بسیاری از سازها از جمله سنتور، چنگ تار، سه ...
درختان را پیش از رسیدن مفروشید، هرگاه که ثمر رسید بفروشید. سببش این است که مبادا آفت رسد و خریدار خسارت بیند[6] . درود بی کران خدا بر تو باد، ای زندانی کینه توزی ها و دشمنی های نامردان. سال ها در حبس بودن تو را چه زیانی داشت؟ مروارید نیز در میان صدف زندانی است، ولی تنگنای قفس از او مروارید می سازد. چه فریادهای رهایی بخش که تنها از بالای دار به گوش جهانیان می رسد و ...
بود ملول پیوسته عالم از غم داغش در آذر است شاهی که ممکنات طفیل وجود اوست ماهی که گوشه ای ز رخش مهر انور است قائم مقام ختم رسل هادی سبل رکن هدا شه دو سرا نور داور است از کنیه و عداوت هارون بر آنجناب چشم رضا خدیو خراسان ز خون تر است مسموم گشت و گوشه زندان سپرد جان زین غصه داغ بر دل ما تا به محشر است او گرچه حان ...
بسم ربِ العشق، ربِّ النّار و نور – گشته عالم مستِ از عطرِ ظهور دل از لاله پریشان زِ تنهاییِ یاسی - به پا کرده به دل ها چنان شورِ حماسی که هر گوشۀِ عالم به پا کرب و بلایی ست - وَ عالم همه بی تابِ مُنجیِ نهایی ست به اولادِ گل یاس، دهد تا که به جان پاس - به خون غرقه حرم را طواف آمده عباس زِ بَس لاله دمیده زِ خونِ دلِ عاشق – شده دشتِ حلب چون غزل زارِ شقایق ...
مرا خدا به آه داغ این دعا چو دانه های از زمین به زندگی دویده ها زخم نجیب روزه ها باز که شد به زوزه ها خون زدن از سپیده ها و استخوان؟ رمیده ها ... بزن شریر پر شغب ولی مبر میان شب نام شکسته چیده ها و مادر بریده ها ... عاقبت از وطن رسید آه بدون تن رسید امام غم گزیده ها اشک روان دیده ها مشت پری به کند و غل، باب ...
زر رفت با دستِ مخالف شد اسیری به حصاری افکند شکستی چو بر آن بند و چپر، رفت زین شهرِ پُرآشوب دگر کرد فروکش در بسته نگارم به رخ نوع بشر رفت ................................................ فریاد فسوسای نی ام تا فلک ار رفت زان روست که از شأن هنر شوکت و فر رفت این داغ نه سوگی ست که چل روز بگرییم باغیم که با ما مَثَلِ تیر و ...