سایر منابع:
سایر خبرها
اتفاقاً یک هفته بعد از این ماجرا، عصر یکی از روزها که در پشت پرده تماشاخانه دهقان مشغول آماده کردن گروه نمایش بودم، جوان لاغراندامی به نام منتجم به استاد عزیز مراجعه کرد و درخواست کار در پیش پرده تماشاخانه را داشت. استاد عزیز از او پرسید اهل کجاست و چه هنری دارد؟ منتجم که از روی لهجه اش معلوم بود شیرازی است گفت اهل شیرازم، دایره می زنم و شیرازی می خوانم. استاد عزیز از او درخواست کرد قطعه ای بزند ...
او و همسرش خانم ویلت که حالا پا به سن گذاشته اند، یک سالی است بساط پیاله فروشی را جمع کرده و با راه اندازی یک اغذیه فروشی مدرن، غذای سرد به مشتریان می دهند که از نظر کاری سبک تر و ضمناً بی دردسرتر باشد. این زن و شوهر هم کیش، حق زیادی به گردن من داشتند و مشوق پیشرفت هایم بودند؛ بنابراین از آن ها خواسته بودم چون خویشی را در تهران ندارند، هر زمان مشکلی داشتند کسی را به تماشاخانه دهقان دنبال من ...