سایر منابع:
سایر خبرها
دستشان بهم می رسید، ناگهان دختری زیبا به شکل فرشته های آسمانی از راه رسید و بین من و آن جماعت ایستاد و گفت:" چکارش دارید؟ و بعد آن جماعت یکصدا گفتند:" او خودش را کشته و باید تنبیه شود... " دختر جوان بهم اخم کرد و پرسید:"راست میگن؟ " که به جای پاسخ به سوالش زدم زیر گریه و گفتم:" شیطان فریبم داد ... منو ببخشین ... تو رو خدا نجاتم دهید... ." آنقدر ضجه زدم و اشک ریختم تا سرانجام دل آن دختر به ...
بیمارستان هستم این پزشکا اکثر قریب به اتفاقشون ساعت 9 میان 12 میرن و تمامی کارها رو پرستارا، بهیارا و کمک بهیارا انجام میدن و پزشک فقط پول پارو می کنه درحالی که بهیار، کمک بهیار پرستار و .... چیزی حدود یک یا دو درصد این پزشک حقوق میگیرن تو همین بیمارستان من از 8 صبح تا 6 بعد از ظهر کار میکنم حقوقم میشه 1600000 اما پزشک ساعت 9 میاد 12 میره حقوقش میشه 200، 300 میلیون تومن این کجاش عدالته من تو سن 40 سالگی ...
هتلی معروف که حالا سالن وی آی پی آن قرار بود میزبان افطاری باشد؛ سالنی 500 نفره با پرده های حریر ارغوانی و میزهای گرد بزرگ و صندلی های اشرافی که به زیبایی با ارکیده سفید و صورتی تزئین شده. مداح نسبتاً معروفی هم روی سن تزئین شده ای در حال مداحی است. نزدیکی های افطار و وقت دعا، دیگر تمرکزی برای آمین گفتن نمی ماند. با هر بار سر بلند کردن، لوسترهای غول پیکر و مجلل سالن، دلربایی می کنند و رشته افکار ...
آرامبخش هم نمی تونستیم بخوابیم. خیال کن هر روز یکی از ساعت 8 صبح تا 4 بعدازظهر جلوت گریه کنه و فریاد بزنه. بعد از اینکه پنجره ها رو بستن تازه فهمیدیم بی قراری و بی حالی ما به خاطر زنده هاست. خوب مردم هم حق دارن، عزیزشونو از دست دادن، آروم و قرار ندارن، اما باید یه لحظه خودشونو جای ما بذارن. ما هم گناه نکردیم به خدا. ارتفاع سنگ های غسالخانه نیم متری است و داخلش گودی کم عمقی دارد تا جنازه ...
روز هم مانند امروز برف می بارید و من که آن زمان مدیرکل پست استان کردستان بودم، ساعت 8 صبح به اتفاق راننده، سوار یک پاترول شدیم تا به قروه برویم. وقتی حرکت کردیم، متوجه شدم او شب قبل به دلیل آن که به خانه اش مهمان آمده خوب نخوابیده بود. از او خواستم تا اجازه دهد من رانندگی کنم. برف بشدت می بارید، به طوری که پنج ساعت طول کشید تا از سنندج به قروه رسیدیم. خیلی خسته بودم. وقتی برای سوختگیری در پمپ ...