سایر منابع:
سایر خبرها
فشار بدهید، احساس درد و آسیب دیدگی می کنید. دیابت بارداری خطری که از در ماه ششم تهدیدتان میکند اگرچه شما همچنان در هفته های میانی دوران بارداری قرار دارید اما باید همه جوانب را در نظر بگیرید و آزمایش ها و تست های لازم این دوران را تحت نظر پزشکتان سپری کنید تا از این طریق بارداری بی تنش، سالم و در عین حال موفق داشته باشید، از این هفته به بعد ملاقات های شما با پزشکتان بیشتر می شود ...
کند و واسطه ازدواجمان می شود. اما در واقع زندگی من با همسرم از نماز استغاثه به حضرت زهرا(س) آغاز شد. یک روز قبل از اینکه مادرم از موضوع خواستگاری صادق بگوید، نماز استغاثه حضرت زهرا(س) را خواندم و ادامه زندگی و تحصیلاتم را به ایشان واگذار کردم. اول اردیبهشت ماه سال 1391 بود که مادر از صادق برایم گفت و به همین ترتیب بعد از طی مقدمات آشنایی و خواستگاری و. . . ازدواج کردیم. شغلشان چه بود؟ در ...
با توجه به وضعیت جدید بیمار، یک روش درمانی موثر برایش در نظر می گیرد. در کلوآزما (تغییر رنگدانه ها در ناحیه گردن و صورت) که به آن ماسک بارداری نیز می گویند، چیزی شبیه یک وصله قهوه ای رنگ روی پیشانی، چانه و گردن برخی خانم های باردار ایجاد می شود. در خانم هایی که پوست تیره دارند، این تکه روشن تر از رنگ پوست شان است و دلیل آن هم تولید زیاد ملانین (هورمونی که از پوست در برابر اشعه ماوراء ...
.... جمشید مشایخی بعد از مدتی غیبت از بازیگری به واسطه بیماری در شب های ماه مبارک رمضان دوباره با سریال کمدی و خانوادگی پادری مهمان خانه های مردم شد. با این بازیگر متواضع و محجوب در باره حضورش در سریال پادری و مسائل مختلف کاری گفت وگویی انجام داده ایم که می خوانید. بعد از مدتی دوری از تلویزیون با سریال پادری خاطرات حضور موفق تان را برای مخاطبان تلویزیون زنده کردید. ...
عقد کردیم. فقط من یک چادر سفید خریدم. آقا مهدی هم یک کت شلوار دوخت که تا روز عقد از ذوقش چندین بار پوشید و راه رفت . هیچ وقت حرف دیگران را در خانه نزدیم حالا دوران نامزدی آغاز می شود. دورانی که خانم قاضی خانی می گوید آن قدر دوستش داشته که دلش نمی خواست زود تمام شود اما تمام فکر همسرش این بود که بتواند زندگی ساده شان را هرچه سریع تر آغاز کند: یک سال نامزد بودیم. آن قدر خوش گذشت ...
زبون افتاده و دیگه رمقی برام باقی نمونده!” – چرا؟ مگه بلیت قندهار می خوای؟! – نه مادر، قندهارم کجا بود؟!... هر کجا می رم، می گن به خاطر عید فطر و این چند روز تعطیلی، همه بلیت ها رو فروختیم و دیگه بلیتی نداریم!... – حالا کجا می خوای بری مادر؟ – کرمان، پیش عروسم؛ آخه اون طفلک بارداره و وقت زایمونش رسیده؛ پسرم تلفن زده که برم کمک شون... گفتم ...
افتخار آشنایی با این آدم زبل نصیب تان می شود، باید خوشحال باشید و این خوشحالی را با دوستان و آشنایان خود به شکل مساوی تقسیم کنید !! من الان این نامه را از زندان یا بهتر است بگویم بازداشتگاه برایتان می نویسم! البته اگرخدا بخواهد زیاد ماندنی نیستم و به مبارکی قرار است تا چند ساعت دیگر و به مناسبت عید سعید فطر، از حبس آزاد بشوم و به آغوش گرم ننه و بابایم برگردم!... انشاء الله این عید و این ...
همه اموالش وکالت تام الاختیار بهش داده. نگو وکیله و ” سیمین” خانم با هم دستشون تو یه کاسه بوده. سیمین که پاشو می کنه توی یه کفش و سرانجام طلاقش رو از بهادر می گیره و میره خارج. چند وقت بعد هم وکیله تمام اموال بهادر رو می فروشه و میزنه به چاک. بهادر از طریق یکی از دوستاش متوجّه میشه بله، سیمین خانم و وکیله با هم برای بالا کشیدن دار و ندارش تبانی کردن و حالا اون ور دنیا با هم خوش می ...