سایر منابع:
سایر خبرها
روسری اش معصومه را خفه کردم. بعد از قتل طلاهای او را سرقت کردم و با طلاهای سرقتی برای خودم یک پراید قسطی خریدم. حکم اعدام مرد شیطان صفت با این اعتراف ها متهم جوان، در شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی همتیار محاکمه و به اتهام قتل عمد به قصاص و برای اتهام تجاوز به عنف محکوم به اعدام شد. با تأیید حکم قصاص در شعبه 11 دیوانعالی کشور؛ سعید صبح دیروز به دار مجازات آویخته شد. ...
مدتی است از محل کارش اخراج شده است. در نهایت مأموران مدتی بعد از حادثه بهرام را شناسایی و دستگیر کردند. وی در بازجویی های اولیه منکر قتل شد، اما وقتی با شواهد و دلایل روبه رو شد به قتل زن جوان اعتراف کرد. وی گفت: پس اینکه از محل کارم اخراج شدم، شماره تلفنم را به مشتریانم دادم تا برای کار با من تماس بگیرند. روز حادثه فریبا با من تماس گرفت و خواست برای نظافت به مطب بروم. وقتی وارد ...
به گزارش جام جم ، مرد جنایتکار در نخستین روزهای تیر سال 1390 دختر جوانی را در مطب دندانپزشکی حوالی خیابان جامی به قتل رساند. ماموران با اطلاع از ماجرا و حضور در محل به تحقیق از زن صاحبخانه پرداختند که او گفت: خواهر زاده ام دو سال پیش طبقه چهارم خانه ام را برای تاسیس مطب دندانپزشکی اجاره کرد و هفته ای دو بار برای ویزیت بیمارانش می آمد. روز سه شنبه هم نظافتچی می آمد. وی اضافه ...
به گزارش جام جم ، ساعت 10 صبح 28 تیر سال 1387 مردی با پلیس تهران تماس گرفت و از کشف جسد خواهرزاده اش به نام امان 23 ساله در ساختمانی مخروبه خبر داد. ماموران کلانتری 109 بهارستان با اطلاع از این جنایت با حضور در ساختمان مخروبه در خیابان بهارستان دریافتند پنج روز از قتل نگهبان افغان می گذرد. ماموران در بررسی از محل جنایت، تکه آجری خون آلود را کشف کردند که با آن به سر مقتول ضربه وارد شده ...
این در حالی است که در بازجویی های قبلی ادعا کرده بود به خاطر مصرف شیشه خاله و پسر خاله اش را به شکل حیوان دیده و آنها را کشته است. ساعت 9 صبح 21 دی ماه وقوع جنایتی در زیرزمین یک ساختمان مسکونی در میدان امام حسین به کلانتری 128 تهران نو اعلام شد. با حضور مأموران کلانتری در محل و انجام بررسی های نخست مشخص شد قربانی جنایت به نام سوسن 36ساله بر اثر ضربات جسم تیز به ناحیه گردن به قتل رسیده ...
خواهد از او سراغ آنجا را بگیرم، زیرا او هر روز کسانی را که برای ملاقات به ندامتگاه می روند جابه جا می کند. پیرمرد با لبخند جوابم را می دهد، می گوید من چند سالی است در این مسیر مسافر جابه جا می کنم، یک زندان به اسم ندامتگاه بزرگ تهران در فشافویه است که احتمالا همان جا باشد. احساس می کنم شهر را خوب بلد است و باید به او اعتماد کنم؛ سوار تاکسی او که می شوم آب تعارف می کند و کولر می گیرد. اهل کرمانشاه ...