سایر منابع:
سایر خبرها
گفت می روم آلمان،اماسرازسوریه درآورد!
برایتان بستنی خریده ام و ما باید بستنی می خوردیم. پدر مجید هم بعد از خال کوبی دست مجید به او واکنش نشان می دهد و مجید شب را خانه نمی آید اما قهر کردن او هم مثل خودش عجیب است: خال کوبی برای 6 ماه قبل از شهادت مجید است. می گفت پشیمان شدم؛ اما خوشش نمی آمد چند بار تکرار کنی. می گفت چرا تکرار می کنید یک بار گفتید خجالت کشیدم. دیگر نگویید. وقتی هم از خانه قهر می کرد شب غذایی را که خودش می خورد دو پرس را ...
دریافتی ام از بنیاد شهید 1463 ریال است! از ناچاری مجبور به فروش کلیه شدم
، زیارتگاه مردمی ست که از لابلای شان عبور میکند. به گزارش خزر، علی مهربان جانباز ترورهای دهه شصت و هشت سال دفاع مقدس، این روزها برای گذران زندگی به فروش کلیه هایش روی آورده است. اگر کمی در فضای مجازی جستجو کنید به آگهی فروش کلیه این جانباز و برادر شهید برمیخورید که یکی از دلخراش ترین آگهی ها در بین خیل عظیم فروشندگان کلیه است. مردی که برادر گرامی اش توسط منافقین در پایگاه محلی ...
هر پنج متر، یک شهید
رضا امیری فارسانی - درود به محضر مقدس شهداء و امام شهدا، هر زمانی که گوش ها شنوا نبودند، دل ها سوزشی نداشتند، افڪار انحصاری شدند، همان روز باید ترسید از عواقب غیرمنتظره. یک روزی 15ساله بودم و همگی میدانند سن 15سالگی ابتدای ورودبه هفت سال سوم زندگی ست و این هفت سال هفت سال رشد، نمو، بلوغ، شعور، و از همه مهمتر هفت سال مطرح کردن خود در اجتماع است. آن روزها جنگ بود و جنگ ارمغانی بجز خرابی،ویرانی، ...
می گویند "به خاطر خدا رفتی"!!
...: آیا برآورده ساختن یک تقاضای کوچک از یک جانباز که 30سال آزگار با مشکلات دست وپنجه نرم کرده، تقاضای زیادی است؟ وقتی بامسئولین دانشگاه مطرح میکنی میفرمایند برای خدا رفتی!...آیا وقتی همکلاسی دخترم با یک نامه از یک پزشک مبنی بر بیماری پدرش، انتقالی میگیرد، چرا با انواع مستندات پزشکی و بیمارستانی ارتش مبنی بر مجروحیت جسمی و روحی حقیر(یاحداقل درجهت ترویج فرهنگ ایثار) ازاینکار عاجزند؟ آیا ...
میگویند مدافعان حرم دومیلیارد میگیرند!/ماجرای جالب سجاده رهبری
افتاد مشکل ها برای این دو برادر هم رقم خورد و فرماندهان این تیپ هر بار متوجه ایرانی بودن آنها می شدند و با رفتنشان مخالفت می کردند. مصطفی و مجتبی ناامید نشدند و دامن شهدا و امام هشتم(ع) را گرفتند. این بار تلاش کرده بودند زبان افغانستانی را نیز مسلط شوند و چهره هایشان را هم به آنها شبیه کنند. اما مشکل بزرگتری برایشان رقم خورد. اینکه اگر برای تحقیقات تماس بگیرند و بخواهند با مادرشان صحبت کنند چه ...
گفت وگوبامادری مهربان، قهرمانی گمنام
. همه شون رو دوست دارم. عین بچه خودم. * وقتی می شنیدین یکی شون شهید شده، چه حالی می شدین؟ - خیلی گریه می کردم و دلم می سوخت. یکی بود بچه کرمان بود و خیلی بد اخلاق هم بود. یه بار بعد از ملاقات بچه ها بهم گفتن که اون جانباز کرمانیه گفته چرا این خانومه هر روز میاد اینجا؟! منم دیگه نرفتم پیشش که ناراحت نشه. بعد یه مدت یه روز که رفتم آسایشگاه، بهم گفتن اونو بردنش بیمارستان اورژانس ...
پارچه سبزی که ودیعه شهادت فاطمه شد
افتاده بود از دست داد، حادثه ای که شهیده صادقی بار مصیبت آن را را تا مدت ها به دوش می کشید، اما همواره تسلیم رضای الهی بود. از ارادتمندان به خاندان عصمت و طهارت نیز بود و در تاریخ 24 آذر ماه 1391 هنگامی که به همراه همسر آزاده و جانباز خود، حمیدرضا آقابراری برای زیارت حرم امام حسین (ع) به کشور عراق سفر کردند، در بین راه کاظمین سامرا مورد حمله تروریستی و اصابت بمب های کنترل از راه دور قرار ...
این ملت اسلام را می خواهد
...> مدتی بعد عملیات رمضان که اولین عملیات ایران برای تعقیب متجاوزین در خاک دشمن بود,شرکت کرد و در روز عید فطر، سی ام تیرماه 1361به شهادت رسید. وصیت نامه بسم الله الرحمن الرحیم انا لله و انا الیه راجعون به نام خدا و با سلام به امام زمان و نایب بر حق او خمینی کبیر و با درود به امت رزمنده ایران. گواهی می دهم بر یگانگی خداوند و شهادت می دهم که حضرت محمد(ص ...
اینجا رادیو مونت کارلو
فراهم کردند. اینک یکی دیگر از ماجراهای رزمنده دوست داشتنی و مهربان گردان جعفر طیار (ع)، یعنی جناب آقای "علی کوهگرد "را برایتان ارسال می کنم. او در نقل خاطرات جدیدش از کارهای عجیب و غریب گروه ( چحچول ها ) در منطقه تعریف کرده که خودش سرکرده آنها بود. لازم به ذکر است برادر مسعود عباباف همرزم برادر کوهگرد درباره ماهیت این گروه پر جنب و جوش چنین می گوید: 《 چحچول ها گروه خفنی در جبهه ...
سال 67این روزها از جنگ چه خبر؟
خبرهای جنگ داغ داغٰ،به ساعت،مرزهای غرب وجنوب التهاب واضطراب.دفاع از سرزمین هائی که نفرت خود را از چکمه پوشان بعثی به نمایش گذاشته بود دوباره به سمت جنگ های چریکی میرفت .دفاع در استان ایلام به سبک اول جنگ محلی شده بود. دهلرانی ها از موسیان تا سه راهی زرین آباد سخت درگیر با دشمن بودند. مهران با توجه به وجه مشترکی که داشت کل لشکر امیرالمومنین(ع) را در گیر نموده بود. دشمن سر مست از پیروزی با تمام قوا پیشروی می کرد. خبرهای بسیار نگران کننده ای از دیگر محورها به گوش می رسید. دشمن از محور سومار به سمت ایوان در حرکت بود. کم کم و گاهی با سرعت منطقه عمومی صالح آباد در محاصره دشمن قرارمی گ ...