سایر منابع:
سایر خبرها
جایگاه درمانی موسیقی در اثر ابن سینا
وسیله رقصها حرکات آنگونه مردان و از راه سرودها سخنان آنان را مجسم سازند افلاطون در پایانی ترین بخش کتاب خود یعنی بند 967 کتاب دوازدهم قوانین از روح سخن می گوید و این که اصیلتر و خدایی تر از هر وجود دیگری است. وجود مطلقی که ستارگان و اجرام آسمانی را تحت نظم و سامانی زیبا در آورد. این روح فناناپذیر و جاودان و متفکر در اجرام آسمانی مکان دارد و همین معنا نسبت موسیقی با افلاک را که رای و نظر ...
رابطه غیرت با تربیت فرزند
اشتغال اصلی والدین باید تربیت فرزند باشد نه تأمین مادّی او! لذا ما درمعارفمان داریم که بیش ترین سعی و کوششتان را برای مسائل مادی خانواده نگذارید! بلکه از این طرف بیش ترین هَمِّ تو، تربیت او باشد. چون او ادامه وجود تو است، بقاء تو به بقاء انسانیّت و معنویّت اوست نه حیوانیّت او. اگر او از بُعد انسانی اش تربیت بشود، از نظر بُعد معنوی اش تربیت شود، این ادامه حیات انسانی توست، ادامه حیات معنوی تو است. ...
تدبیرهایی از جنس شیطانی
زخم حق است چون همان طور که شما با دست خود و یا پای خود می توانید کسی را به زمین افکنید، چشم نیز می تواند بلکه از توان بیشتری هم برخوردار است زیرا قدرتی همچون روح به دنبال دارد. توکل به معنای تعطیلی تلاش و تدبیر نیست وقتی صحبت از توکل می شود یعنی نه اینکه تلاشی نکنیم و تدبیری نیاندیشیم!! بلکه بدین معناست که وظیفه خود را تشخیص دهیم و در این راستا تلاش کنیم ولی اینکه نتیجه ...
انتقاد محمدرضا تاجیک به دفاع مستبدانه از دموکراسی
.... این نظریه پرداز سیاسی می گوید مردم باید به عقل متصل خودشان اعتماد داشته باشند نه اینکه یک عقل منفصل هدایت گر آنها؛ تاجیک این عرصه را ظاهر مدنیت می داند نه هسته آن. این گفت و گو از نظر می گذرد. تعریفی که از جامعه مدنی وجود دارد، یک تعریف کلاسیک است، یک تعریف گرامشی به اصطلاح که جامعه مدنی را واسطه میان دولت و مردم فرض می کند. اولین سوال این است که چرا ما باید این ادبیات را همچنان و ...
میزگردی با عوامل فیلم امکان مینا
پاکستان وجود دارد که مسئولانش می گویند به ما بچه های 14 تا 24 سال بدهید و بعد از یک هفته، آنها را به افرادی تبدیل می کنیم که بتوانند حملات انتحاری انجام دهند! این معضلی است که امروزه دنیا با آن دست وپنجه نرم می کند. ایران هم از نظر جغرافیایی در موقعیتی قرار دارد که اطرافش ناامن است. البته خوشبختانه ما امنیت داریم. دلیلش هم تجربه ای است که در دهه 60 پشت سر گذاشتیم و فهمیده ایم راه مقابله با آن چیست ...
توصیف عالم غیب و راه ارتباط با آن در مثنوی
صوفیان چون شدی تو پاک پرده بر کند *** جان پاکان خویش بر تو می زند سخن از عرصه ی لایتناهی عالم غیب است؛ مرتبه ای که روح انسان آگاه در آن اسباب و علل مادی را از هم می درد و ادراک او نیازی بدین عوامل ندارد و آن مرتبه ادراک عالم غیب یا سرزمین خداست. آن عالم کهنه و دلگیر نمی شود و همواره نو و نوتر است و هر لحظه در آن، جهان تازه ای با چشم باطن دیده می شود و آن دیدن هم ادارک بی واسطه و بی ...
حکمت آفرینش در مثنوی معنوی
به معنای وجود عرضی و ظاهری یا اعراض و آثار وجود و شخص، کنایه از ذات و اصل وجود است. آن فکر و خیال اندیشه و جنبه ی درونی و معنوی هستی است که اگر سایه ها و اعراض و آثار ما را به خود مشغول نکند، آن را می توانیم ببینیم. وقتی که چشم باطن باز باشد کوه با همه ی بلندی و سختی، مانند پشم نرم به نظر می آید- در این جا مولانا اشاره دارد به آیه ی 5 سوره ی قارعه : (وَ تَکُونُ الْجِبَالُ کَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ). و جز خدای واحد حی ودود که روح و حقیقت هستی است، چیزی نخواهی دید. منبع مقاله : افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی، قم: مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی(ص)، چاپ اول ...
قانون تنازع بقا یا آکل و مأکول در مثنوی
کسی بگریز که فرموده است: ما نگه داریم؛ یعنی پروردگار. اگر تو نمی توانی خود نزد آن حافظ حقیقی بروی، دست کم به سوی آن کسی برو که او قدرت حفظ و نگه داری را از آن حافظ حقیقی کسب کرده است. دست را مسپار جز در دست پیر *** حق شد است آن دست او را دست گیر پیر عقلت کودکی خو کرده است *** از جوار نفس که اندر پرده است عقل کامل را قرین کن با خرد *** تا که باز آید خرد ز آن خوی بد چون ...
مثنوی و حقائق الهی در هستی
گور او هرگز چو گور او مدان *** خود چه گویم حال فرق آن جهان بر محک زن کار خود ای مرد کار *** تا نسازد مسجد اهل ضرار پس در آن مسجد کنان تسخر زدی *** چون نظر کردی تو خود زیشان بدی مولانا در مثنوی، بارها سنگ ها و موجودات بی جان را متأثر از حقایق الهی شمرده است. مسجد قبا به ظاهر جماد بود و روح و ادراک نداشت، اما مسجد منافقان را در برابر خود نپذیرفت. کفو به معنیا نظیر و قرین ...
مولانا و مسئله تأثیر و تأثر و نسبیت امور در جهان
*** این خبر در گوش خاتونان رسید مادر شه زاده گفت از نقص عقل *** شرط کفویت بود در عقل نقل تو ز شح و بخل خواهی وز دها *** تا ببندی پور ما را بر گدا گفت صالح را گدا گفتن خطاست *** کو غنی القلب از داد خداست در قناعت می گریزی از تقی *** نزلئیمی و کسل هم چون گدا قلتی کان از قناعت وز تقاست *** آن ز فقر و قلت دونان جداست حبه ای آن گر بیابد سر نهد *** وین ز گنج زر به همت ...