سایر منابع:
سایر خبرها
چه کنم؟ 32. ادیسون وقتی لامپ رو اختراع کرد باباش از تو هال داد زد کره خر اون لامپو خاموش کن پول برق زیاد میاد. 33. چندسال پیش تو منار جنبون اصفهان بودیم کارگرش اومد منار رو تکون داد. یکی اونجا گفت فقط همین؟؟! خو مردتیکه 500 تومن دادی میخوای اژدها بیاد بیرون؟ 34. بچه ی دوست سابق آرمین2ای افم داره میره مدرسه، این هنوز داره آهنگ میخونه طرفو نفرین میکنه؛ دلتو بزرگ کن ...
...، داستان زندگی من نیست و هیچ ربطی به من ندارد. داستان زندگی دو فرد تبهکار و یک خبرنگار است، با وجود این، آلمانی ها به من گفتند داستان زندگی تو سوخته. اسیدپاشی در دنیا زیاد است، اما من اولین کسی بودم که در دنیا حکم قصاص را برای اسیدپاشی گرفتم. وی در بخش دیگری از سخنانش گفت: همین خانم بنی اعتماد که خودش را پشت درمیشیان پنهان کرده، معصومه عطایی را به خانه من آورد و او نمی توانست یک ...
نفرین عروسک جان خود را از دست می دهد و روحش درون جولیت اسیر می شود. از این به بعد وظیفه ی خواهر است که از روح برادر متوفی خود و پسرهای قبلی نسل خود مراقبت کند. این عروسک در حال حاضر در اختیار دختری است به نام آنا که خواستگار جدش بعد از آنکه نتوانست با او ازدواج کند این عروسک را به او داد! اوکیکو: نفرین اوکیکو در موهای نقره ای رنگش است. در سال 1918 این عروسک به دختری به نام ...
سرویس سرگرمی جوان ایرانی ؛ بخش طنز و لطیفه: جوکهای بامزه زن و شوهری زن :یادته وقتی اومدی خواستگاریم بهت گفتم: واسه چی میخوای با من ازدواج کنی، چی گفتی؟ مرد :اره یادمه گفتم میخوام یکیو خوشبخت کنم.. زن :پس چرا نکردی؟ مرد :خوشبخت کردم دیگه.. زن :کیو؟؟؟؟ مرد :همون بدبختی که ممکن بود به جای من با تو ازدواج کنه... ◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊ جوک ...
گروه حماسه و مقاومت رجانیوز - کبری خدابخش: وقتی شهید شد بر روی پلاکاردها نوشتند: "سردار بی ادعا و سرباز ولایت سیدحمید طباطبایی مهر به فراق پایان داد!" همان فراقی که همسرش می گوید بارها این جمله را به زبان می آورد که زمان جنگ هم به خاطر تو سرم کلاه رفت! سید نزدیک بازنشستگی اش بود و می توانست مثل خیلی ها بازنشسته شود و یک گوشه آرام و دنج پیدا کند و به ادامه زندگی اش بپردازد. اما او انگار دلش هوایی ...
قبولی در کنکور به شهر آمده و تا گرفتن خوابگاه در خانه این خانواده مهمان است که حضور وی موجب به وجود آمدن بعضی ناملایمات در این خانواده شد؛ همچنین دو مرد در نقش های پدر و پسر خانواده در این نمایش به ایفای نقش پرداختند. * نمایش خوب اسم من مژگانه، اینجا خونه منه در روز دوم این نمایشنامه نگاهی واقع گرایانه به یک خانواده با زندگی روزمره بود که با آمدن میهمان جدید، مرجان مادر ...
هوای شهریور است دیگر. گاهی گرمای طاقت فرسای مرداد را دارد و گاهی ملسی هوای مهر را. آن روز باد ملایمی می وزید و حال روزگار خوش بود.باید به میدان امام حسین می رفتم .به خانه یک جانباز . همین قدر از او می دانستم . یک جانباز که حوالی میدان امام حسین زندگی می کند ... همین. مترو؛کارم را راحت کرده بود. در حال و هوای خودم بودم و مشغول تماشای برو بیای دست فروش ها که پیجر مترو اعلام کرد: ایستگاه بعد ...
...: وقتی تو را دیدم حس درونی ام بهم گفت که تو آدمی هستی که من دوست دارم تا آخر عمرم با او زندگی کنم. اما من درباره ازدواج خیلی محافظه کار بودم. آشنایی ما با هم چند سالی طول کشید تا من به این نتیجه رسیدم که ما می توانیم با هم زندگی کنیم. پس حس همسرتان درست بوده که شما می توانید با هم زندگی خوبی داشته باشید؟ آقای آئیش حس ششم خوبی دارد و اصولا حدس هایی که می زند، درست از کار ...
...، دوماد و دوربین میاد سر میزت برای خوش آمدگویی. 12. بچه فقط تو عکس خوبه. در واقعیت هم در این حد که یه بار لپشو بکشی دوتا بخوابونی تو گوشش گریه کنه ننه ش بیاد جمعش کنه ببره خونه شون. 13. از روزنامه های ایران فقط کیهان رو قبول دارم، بقیشون روی شیشه لک میندازن. 14. اینستاگرام داره فالوئرهای فیک رو پاک میکنه، هر چی کینگ و کویین بوده شدن آبدارچی و دربون، هرچی الویس و ...
...؛ کمدین امیرمهدی ژوله و علی مسعودی. در ابتدا ژوله از خوبی ازدواج گفت و با این جمله که خانواده ما کلا ازدواجی هستند، استندآپش را شروع کرد. وی به داستان واقعی همسرهای متعدد پدربزرگ مادری و پدری اش اشاره کرد. ژوله در ادامه گفت: پدر من هم ابتدا همسر دیگری داشت که با وجود یک فرزند از او جدا شد و بعد با مادرم ازدواج کرد. وقتی من به دنیا آمدم، پدرم فوت کرد و مدتی بعد مادرم ازدواج ...