سایر منابع:
سایر خبرها
کابوس دزدان دریایی با خال روی پیشانی از سوریه بازگشت + تصاویر
را میزان و آماده شروع فصل بهار زندگی مشترکمان بودیم. اول قرار بود مراسم عروسی داشته باشیم. و می گفت همه خانم ها باید با چادر بیایند و هر کسی اعتراض می کرد می گفت اصلا شما دعوت نیستید، حتی وصیت هم کرده بود که مراسم تشییع جنازه اش همه با چادر بیایند. قرار بود یکی از عکس های بزرگ رهبر عزیزمان بر روی یکی از دیوارهای خانه مان بزنیم، عاشق رهبری و گوش به زنگ حرف های آقا بود، صفحه گوشی، پروفایلش ...
عبدالله سر سفره عقد آرزوی شهادت می کرد/ هنوز هم منتظرم برگردد + تصاویر
را نداشتم. عبدالله اهل داد و فریاد نبود، اما برخوردش سنگین بود که طرف مقابل از او حساب می برد. گاهی چند تا جوان را که سر کوچه می دید می گفت: مگر من به شما نگفتم اینجا زن و بچه مردم رفت و آمد دارند، اینجا نمانید. گاهی محدثه می ترسید. می گفت: نترس بابایی من تک و تنها همه اینها را حریفم. فرزندداری شهید همیشه دوست داشت خداوند به ما فرزند پسر بدهد و می گفت: اگر من یک زمانی نبودم از ...
من یک مشهور ناشناخته هستم/ ترجمه گفت وگویی با میشل بوتور به بهانه درگذشت او
فرهنگ امروز/ ترجمه ی اصغر نوری: استوار مثل یک صخره، با لباس سرهم سبز همیشگی اش، ریش و صورت بشاشش، میشل بوتور، پدر رمان نو ، نرده سفید خانه کناره اش را باز می کند، خانه ای جدا افتاده پشت کلیسای لوسینژ در اوت ساوآ. اقامتگاهی درهم و برهم که روی آن شعری نوشته شده است. بوتور آهسته راه می رود و انگار از زیر بارش برف می آید.سه سگ توی قفس هاشان هستند، کنار پیانویی که بعد از مرگ همسرش، ماری ژو، ساکت مانده ...
کالبد شکافی دروغی به نام انحلال ارتش های ژاپن و آلمان / خسرو معتضد: آلمان شرقی و آلمان غربی هم بعد از ...
یک پرس شیشلیک چقدر قیمت دارد؟ نخست وزیر ژاپن دریاسالار توژویو غذایش در دوران جنگ بدترین غذاها مثل مارماهی و خزه بود. خزه دریایی را می گرفتند و سوپ درست می کردند. حتی به مهمانهای خارجی غذای درست و حسابی نمی دادند، می گفت غذا مال من نیست من به حد کافی شیر و ماهی و غذای دریایی خورده ام، شیر مال بچه ها و مادرهایی است که به بچه هایشان شیر می دهند، ماهی و گوشت مال سربازهاست. ما نمی توانیم غذای خوب ...
داستانی برای یک فیلم بلند؛ سکوت یک نگاه
...... ناصر با شتاب ماشین را روشن می کند و به حرکت درمی آید؛ وحشت زده به امیر نگاه می کندکه درحال دویدن به طرف او است. امیرسعی می کندکه خود را به ماشین درحال حرکت برساند و سوار شود. ناصر پایش را روی گاز می گذارد. صدای گلوله ای آتشین به گوش می رسد و ناصر فریاد می زند: بدو سوار شو امیر... بیا بالا ! بیا بالا !... گلوله ای دیگر، فضا را می شکافد و لحظاتی بعد، امیر روی آسفالت داغ جاده، کله پا می شود..." ...
بومیان آمریکا و شگفتی های آن ها
از آن چیزی است که در کتاب مذکور به آن اشاره شده است. یکی از شگفتی های این بهشت اغواکننده آن است که این منطقه زیبای ساحلی توسط نهنگ ها مورد آسیب و حمله قرار نگرفته است. از زمان استقرار قبیله کیلت در این منطقه هرساله در فصل تابستان مراسم سنتی جالبی در اینجا برگزار می شود، در این مراسم سالانه طبق آیین خاصی، بومیان به پخت ماهی قزل آلای بومی می پردازند. تفرجی باشکوه: تماشای ریزش آبشار در دره ...
پدری که برادر پسرش بود/عکس هایی که هرگز دیده نشد
می زند. حج آخر با اما و اگرها و شاید و نشایدها همراه شده بود. می شد و نمی شد. همسرش این تعلیق را این گونه توصیف می کند: این سفر پنجم محمدرحیم به مکه بود. یک ماه قبل از اینکه سفر آغاز شود، با شوق عجیبی اعلام کرد که ممکن است برای ماموریتی به عربستان برود؛ اما چند روزی با اضطراب در کش و قوس درست شدن و نشدن سفر بود. یک هفته مانده به اعزام، سفر قطعی می شود و شوق، لبریز. این بار ...
بازار داغ موسسات برگزار کننده ختم های تجملی !
این جور مراسم هاست که بشه حجم غم این اتفاق رو تحمل کرد. قیمت حضور پزشک و پرستار کودک در مراسم هم بستگی به موسسه تشریفاتی مورد نظر دارد و بسته به آن، قیمتی را به فاکتور هزینه های مراسم اضافه می کند. تلخ مثل کیک ترحیم! حالا چند سالی است که عادت کرده ایم مزه کیک ها در دهان مان تلخ باشد. شیرینی هایی که زمانی نمودی از بساط شادی و حال خوشمان بود، امروز به پای ثابت مراسم غم انگیزمان ...
نظم بر می گردد
باید منعطف تر کنید تا بچه ها بتوانند زودتر بخوابند و زودتر بیدار شوند. همه اینها مدیریت خانم خانه را در کنار ذوق و سلیقه او احتیاج دارد. اول غربال کنید قبل از اینکه درباره چینش و هر اتفاق و تغییر ظاهری دیگری تصمیم بگیرید، به سراغ کاردستی ها و اسباب بازی های تابستان امسال بروید. گوشه و کنار اتاق بچه ها احتمالا پر از وسایل دست ساز بچه هاست. سی دی های کارتون و انیمیشن، بازی های ...
خبر پذیرشش در رشته پزشکی پس از شهادتش آمد
را چه کار کردی می گفت مادر آن هم به جای خودش رسید. بعد از شهادتش همسایه ها و چند نفر از بچه های مسجد آمده بودند و می گفتند ما از این جوان یک حرف بیخود نشنیدیم. با همان سن کمش می دانست که با پیرمرد و کودک چطور برخورد کند. زمان انقلاب فعالیت انقلابی داشتند؟ دوره انقلاب هم خیلی فعال بود. شب ها خیلی اینطرف و آنطرف می رفت. زمانی که شهید می شود از بسیجی های فرودگاه مسجد حریری و ولیعصر ...