سایر منابع:
سایر خبرها
صدا، دوربین، خمپاره!
رسانه ملی هم کوشیده هرساله آثار درخور و قابل توجهی را با موضوع دفاع مقدس بسازد و روانه آنتن کند؛ روالی که حتی در دوران تنگناها و سختی ها هم متوقف نشده و مجموعه هایی با موضوع دفاع مقدسی همواره جایگاه و سهم خود را از آنتن سیما داشته اند. مطلب زیر نگاهی است به شاخص ترین مجموعه هایی که طی بیش از دو دهه اخیر با موضوع دفاع مقدس از شبکه های گوناگون روی آنتن رفته است. گل پامچال جنگ و کودکان گل پامچال نام مجموعه ای بود که سال 1370 به کارگردانی محمدعلی طالبی از شبکه اول سیما روی آنتن رفت؛ مجموعه ای که درست در سال های اولیه پس از پایان جنگ پخش می شد و با توجه به حال و هوای عمومی جامعه در آن سال ها بسیار مورد توجه واقع شد. سریال روایت زندگی لیلا ، دختربچه ای است که پس از بمباران شدید محل زندگی و کشته شدن تمام افراد خانواده و اطرافیانش به پیرمردی از اقوام (با بازی زنده یاد داوود رشیدی) پناه می آورد و برای یافتن خواهرش از جنوب به شمال کشور سفر می کند. فاطمه معتمدآریا، ستاره جعفری، کیومرث ملک مطیعی، رضا بابک و تانیا جوهری از جمله بازیگران این مجموعه بودند که به انتخاب بینندگان در همان سال به عنوان محبوب ترین سریال سال هم انتخاب شد و موسیقی به یادماندنی و ترانه تیتراژ آن تا مدت ها در یاد مردم ماند. محمدعلی طالبی، کارگردان این مجموعه سال ها بعد طی گفت وگویی هدف از ساخته شدن گل پامچال را نمایش دادن تاثیر موضوع عظیمی چون جنگ بر زندگی و احوال کودکان و نوجوانان عنوان کرد؛ اتفاقی که حتی امروز هم نگاهی متفاوت نسبت به دیگر مجموعه های دفاع مقدسی سیما محسوب شده و گل پامچال را از میان سایر نمونه های ساخته شده متمایز می کند. لیلی با من است جنگ و کمی هم طنز لیلی با من است را باید نمونه ای متفاوت و حتی ویژه تر از آن، ساختارشکن، در میان دیگر مجموعه های مختلف مرتبط با دفاع مقدس دانست. کمال تبریزی این اثر را درست در همان سال هایی ساخت که جنگ تازه پایان یافته، اما آثار و تبعاتش هنوز در جامعه قابل رویت بود. در این فضا لیلی با من است، به عنوان اولین اثری مطرح شد که می کوشید نگاهی از زاویه ای متفاوت به جنگ داشته باشد و در این راه کمی هم مرزبندی های مرسوم را بشکند. صادق مشکینی (با بازی هنرمندانه پرویز پرستویی) فیلمبرداری بود که به واسطه ماموریتی می بایست به جبهه ها و جایی در فضای پشت خط مقدم جبهه ها می رفت، اما مشکل اینجا بود که او بشدت از جنگ و مردن می ترسید و در عین حال دلش هم نمی خواست کسی از این ضعفش مطلع شود. این کشمکش و اتفاقات رخ داده در دل داستان، اثری خوش ساخت را پدید آورد که نه تنها در سینما بخوبی دیده شد، بلکه نسخه تلویزیونی آن هم در چند قسمت تدارک دیده شده و روی آنتن رفت. محمود عزیزی، شهره لرستانی و مهدی فقیه از دیگر بازیگران این فیلم مجموعه بودند. در چشم باد مرثیه ای برای وطن در چشم باد اثر عظیم مسعود جعفری جوزانی بود که در بخش های پایانی خود به جنگ تحمیلی هم اشاراتی داشت؛ مجموعه ای که ساختش به مدت پنج سال، در چیزی بیش از 480 لوکیشن و چندین شهر مختلف فیلمبرداری شد و پخش آن نهایتا از سال 1388 از شبکه یک سیما روی آنتن رفت. در چشم باد داستان خانواده ایرانی بود که در مسیر تاریخ معاصر ایران به پیش می رفتند. در این مجموعه بیژن با بازی پارسا پیروزفر پس از پشت سر گذاشتن ماجراهای مختلف مشغول زندگی در خارج از کشور است که متوجه می شود همسرش در ایران هنوز زنده است و پسری هم دارد. او برای پیدا کردن این دو نفر به ایران برمی گردد، اما متوجه می شود پسرش از رزمندگان جنگ در خرمشهر است و در قسمت پایانی فیلم و در تمثالی یوسف وار، درحالی پسرش را پیدا کرده و در آغوش می کشد که خود مجروح شده و لحظه های پایانی زندگی اش را پشت سر می گذارد. این واقعه همزمان با آزادسازی خرمشهر است و شادی رزمندگان از پیروزی شهر در نمایی هنرمندانه با تصویر دیدار پدر و پسر گره می خورد. خاک سرخ خانواده ای در جنگ مجموعه خاک سرخ اولین اثر تلویزیونی ابراهیم حاتمی کیا در مقام کارگردان بود. حاتمی کیا در خاک سرخ روایتی از خانواده ای در شروع جنگ را برگزید و مجموعه ای 17 قسمتی را تدارک دید که سال 1381 از شبکه اول سیما روی آنتن رفت. خاک سرخ داستان دختری به نام لیلا را روایت می کند که در سال های قبل از انقلاب از خانواده اش جدا افتاده و در شب عروسی اش اطلاعاتی از محل زندگی پدر و مادرش در جنوب کشور پیدا می کند، اما سفر وی برای پیدا کردن این خانواده همزمان با شروع جنگ تحمیلی می شود. نقطه اتکای اصلی خاک سرخ، نمایش تصویری از روزهای اولیه شروع جنگ و حال و احوال مردم شهرهای جنوبی کشور در آن دوران بود؛ مردمانی که ناگاه متوجه می شوند که باید خانه و زندگی و خاطراتشان را رها کرده و به جایی دیگر پناه ببرند. تصویری قوی، قدرتمند و در عین حال دردناک. پرویز پرستویی، مهتاب کرامتی، بهناز رضایی، حبیب رضایی، لاله اسکندری و هما روستا در قالب نقش هایی متفاوت در سریال حضور پیدا کردند و موسیقی خوب محمدرضا علیقلی هم به تاثیر دوچندان مجموعه افزود. وضعیت سفید زندگی در پشت خط جنگ وضعیت سفید را به شکل مستقیم نمی توان جزو مجموعه های سبک دفاع مقدسی دانست، اما در عین حال دقیق ترین تصویری است که در قاب تلویزیون و سال های پس از جنگ از حال و هوای خانواده های ایرانی در آن دوران به نمایش درآمده. وضعیت سفید روایت خانواده هایی بود که در سال های پایانی جنگ و به بهانه موشکباران تهران به شهرهای اطراف پناه برده و در کنار هم جمع شده بودند؛ جنگی که در پس خصم خود موجب آشتی یک خانواده شد و روایت شیرینی را از شهروندان سال های دهه 60 تهران نمایش داد. وضعیت سفید مجموعه ای پربازیگر و با جزئیاتی دقیق بود که تصویری بشدت مشابه با زندگی واقعی داشته و احتمالا بسیاری از مخاطبانی که خود تجربه زندگی در آن دوران داشته اند را به یاد خاطراتشان انداخت. این مجموعه را حمید نعمت الله با همکاری رفیق همیشگی اش، هادی مقدم دو ...
خنکای پاییز با برنامه های گرم
شب های پاییز آنچنان مقدمات شب نشینی و دورهمی را فراهم می کند که انگار همزمان با برگ درختان، فرصت گشت و گذار و گردش های بیرون از خانه هم یکی یکی از دست می رود و زیر پا قرار می گیرد. حالا چندسالی است که ساعت رسمی کشور با شب های پاییز همدست شده و فرصت بیشتری برای با هم بودن فراهم کرده است. روزی روزگاری شب های بلند پاییز و زمستان به شب نشینی سپری می شد و شنیدن قصه ها و افسانه هایی که مادربزرگ ها روایت می کردند؛ با آمدن رسانه ها، رادیو و بعد از آن تلویزیون جای مادربزرگ ها را گرفتند. حالا دیگر سال های سال است که خود مادربزرگ ها همراه با نوه ها و دیگر اعضای خانواده مشتری قصه های رادیو و عمدتا تلویزیون شده اند و به جای گنبدکبود، به تماشای جعبه جادو می نشینند. برای تلویزیون چه شانس و فرصتی بهتر از پاییز و فرصت حضور در مهمانی ها و دورهمی های خانوادگی؛ چه موهبتی ارزشمندتر از سهیم شدن لحظه های همدلی با میلیون ها مخاطب؟! بیراه نیست اگر تصور کنیم، شانس هر پاییز در خانه تلویزیون را می زند و به او فرصتی برای تجدید بیعت با مخاطبان می دهد. خوشبختانه تلویزیون پاییز امسال قرار است سفره ای رنگین تر از همیشه برای تماشاگرانش پهن کند و پذیرایی شاهانه ای از آنها داشته باشد؛ قاصدک ها از پاییز پرسریال تلویزیون خبر داده اند و قصه های رنگ به رنگی که به همت هنرمندان در گوشه و کنار ایران برای شب های پیش رو ضبط و ثبت می شوند، اما شاید همین کافی نباشد؛ رسانه های مجازی و شبکه های اجتماعی در کمین همراهی ها و همدلی ها نشسته اند. مجال با هم بودن ها هر روز کمتر از دیروز می شود و تنهایی آدم های زیر یک سقف، بزرگ و بزرگ تر. انگار بازگرداندن اعضای خانواده بخصوص جوان ترها برای رسانه آنقدرها ساده نیست؛ ترفندهایی هوشمندانه نیاز دارد و همدلی و بی ریایی بی سابقه یا شاید دست پر و تدارک اساسی و سنگین. بهانه همدلی و همراهی و شیوه های آن را کارشناسان و متخصصان علوم ارتباطی، اجتماعی، تربیتی، روان شناسی و جامعه شناسی کاربلد، می دانند و ابزارش در دست مدیران و برنامه سازان تلویزیونی است. آنچه روشن و هویداست، اهمیت جلب مخاطب است و ضرورت آن، اما نکته اینجاست که مخاطب گریزپا شده و شاید همیشه بهانه هایی رنگین مثل پاییز در اختیار نباشد. فصل ها که می آیند، حال و هوای تازه می آورند؛ حس شادمانی و سرخوشی، میل سفر و گشت و گذار یا حال و هوای دیدن، شنیدن و تماشا کردن. این پاییز هم مثل تمام پاییز هایی که گذشته و رفته است، با خودش حال و هوای شنیدن روایت ها و تماشای قصه ها را می آورد که اگر روایتی برای شنیدن و قصه ای برای تماشا نباشد، ممکن است تا پاییز های بعد و بعدی مجال بهتری حاصل نشود. آذر مهاجر ...