سایر منابع:
سایر خبرها
که متاسفانه در چهارسال دومش، جریان انحرافی به وجود آمد و به جان دولتش افتاد. چرا در دولتی که به گفته شما نسبت به انقلاب رویکردی اصولی داشت، چنین پدیده ای به وجود آمد؟ مساله اصلی در جریان انحرافی این بود که عده ای که به آرمان های انقلاب تعلق خاطر چندانی نداشتند در قبال تز ملیت گرایی اشراقی که توسط ریچارد فرایِ آمریکایی مطرح شد، وا دادند و به جای آنکه به وظایفی که رئیس دولت ...
...: آن روز این سخن را از حسین شنیدم که می گفت: خدا بکشد آن گروهی که تو را کشتند. چه دلیرند بر خداوند رحمان و بر شکستن حرمت پیغمبر. اشک از دیدگانش روان گشت و گفت: بعد از تو، خاک بر سر دنیا. صدای حسین به گریه بلند شد- و کسی تا آن زمان صدای گریه او را نشنیده بود. زینب، خواهرحسین، شتابان بیرون آمد و فریاد می زد: آه برادرم! ای دریغ پسر برادرم! آمد تا خویش را ...
محتشم با اشاره به نامه عذرخواهی خود در ماجراهای اخیر مربوط به نشریه یالثارات گفت: عذرخواهی ما در واقع از همه رئوس نظام و از تمام کسانی بود که صادقانه مشغول خدمت در این نظام هستند. ما حاضریم مجازات شویم و در ادعای خومان هم صادق هستیم و هیچ وقت طفره نمی رویم اما آیا دستگاه قضا نباید برای فیلم هایی که در حال حاضر، منتقدان سینما هم از آنها به جان آمده اند و در صداوسیما به آن انتقاد می کنند، یک کارگروه تشکیل دهد یا یک بازپرس و دو دادیار را مسئول نظارت بر این فیلم ها کند؟ ...
همه به مجید امید می دادن که الان آمبولانس می رسه اما نمی دونستن که جاده بسته است و آمبولانسی نخواهد رسید. رفتم پیشش بادیدن من لبخند تلخی زد و با چشمهاش باهام حرف می زد. انگار داشت می پرسید داش مسعود بالاخره من آدم شدم؟من هم گریه ام گرفته بود اما نمی تونستم جلو بچه ها گریه کنم بغضم رو خوردم و از سنگر بیرون اومدم صدای گریه رفقاش که بلند شد فهمیدم مجید تموم کرد. درست روز هفتم تیر شصت و هفت. عراقی ها داشتن عقب می نشستن نیروهای کمکی هم داشتم می رسیدن .شاخ شمیران تنها خطی بود که تو اون ماهای آخر جنگ نشکست. ...
ژولیده کودک میان خیمه دلش بیقرار آب امّا به دست دشمن سرکش مهار آب چندین بنفشه بین حرم رو به قبله، حیف بی سر میان معرکه خفته سوار آب چشمان دخترک به سوی نهر علقمه است یعنی که می کشد به خدا انتظار آب لب را به شِکوه باز نمود و به گریه گفت با ما نبود جان پدر این قرار آب گر تشنه لب به خیمه بمیرد برادرم ...
پسری گل عذار آمده است که برای کریم آل عبا سند افتخار آمده است مژده بر نسل نوجوان بدهید که به آنها نگار آمده است باز هم لطف حق عظیم آمد پسر حضرت کریم آمد تا که چشمان خویش وا می کرد ملک از ذوق جان فدا می کرد هرچه دل بود با خودش می برد در مسیر خدا رها می کرد حسن آنشب ز شوق تا خود صبح به همه ...
... ای وای اگر زره به اندازۀ تو پیدا نشود خدا نکرده قاسم *** با نام شما غزل شده شیرین تر هر گفته و هر مَثَل شده شیرین تر جان دادن در راه امامت، قاسم در چشم تو از عسل شده شیرین تر سید مجتبی شجاع می روی نور ز هر دیده جدا می گردد حاجتی را که حسن داشت روا می گردد مادرت نجمه به زهرا متوسل ...
السلام را گرفت و با شمشیر به گلویش زد و گفت: به خدا سر از تنت جدا می کنم و خود می دانم که تو پسر رسول خدایی و از جهت پدر و مادر، برترین مردمانی.اسب حسین علیه السلام به پیش آمد و یال و کاکل خود را با خون آغشته ساخت و شروع کرد به دویدن و صیحه کشیدن. دختران پیامبر تا صیحه ی اسب را شنیدند، از خیمه ها بیرون آمدند که ناگهان، اسب بی سوار دیدند و دانستند که حسین علیه السلام کشته شده است. ام کلثوم دختر ]خواهر ...