سایر منابع:
سایر خبرها
پسر چهارساله و نوزادی که خدا تازه به ما عطا کرده بود روزگار خود را سپری می کردم و تازه داشتم مزه خوش زندگی را می چشیدم که با خواهر یکی از کارگرانم آشنا شدم. مرجان 18 سال داشت، از همان نگاه اول مجذوب ظاهر زیبا و فریبنده اش شدم و با او ارتباط برقرار کردم و هر بار که به دیدنم می آمد از شوهرش که معتاد بود به من گلایه می کرد و می گفت از بدرفتاری های او به تنگ آمدم و می خواهم از او طلاق بگیرم. این رابطه ...
...> اقدام شرم آور صاحب یک کافی شاپ با دختر جوان در داخل مغازه آن روز همسرم سر کار بود و من الهه را به آپارتمانم آوردم / او با میل و خواسته خودش با من همراه شد زن صاحبخانه بسیار هوس باز بود/ او از من می خواست همانند فیلم های کثیف با او ارتباط داشته باشم دختر بچه در خیابان گریه می کرد / به بهانه آرام کردنش او را به خانه ام بردم برادرم زمانی که واقعیت را فهمید ...
کند؟ خانه دار هستم، نمی خواهم راکد بمانم به خاطر بچه ها باید رشد کنم و این راهی را که آقا مصطفی شروع کرده را ادامه بدهم و باید تحقیق کنم و با افراد صاحب نظر گفت و گو کنم تا از این پس در حد واندازه های همسر یک شهید ظاهر شوم تا در شان او باشم و مرا بپذیرد و مورد قبول باشیم. حالا که آقا مصطفی این همه اهداف زیبا داشت فقط یک پیام برای رهبری دارم و عرض می کنم: تا نفس داریم آقا ...