سایر منابع:
سایر خبرها
پدرهای خود هنوز پیشِ خرابه دخترکان گرمِ بازی اند گهواره ی علی ، گُلِ سر، کفشهای من بابا برایشان فقط اسباب بازی اند ** از مجلسی که حرف کنیزی ما شنید احوال خواهرت چقدر ریخته به هم باید مرتبت کنم امشب که نیزه نیست رگهای حنجرت چقدر ریخته به هم ** یک سنگ از میان دو نیزه عبور کرد شکر خدا به جای سرت خورد بر سرم جان رباب، شکر خدا سنگ ...