سایر منابع:
سایر خبرها
... پاره کردم - مثل این بود که او قد کشیده بود چون بلندتر از معمول به نظر جلوه کرد. بعد سرش را جدا کردم - چکه های خون لخته شده ی سرد از گلویش بیرون آمد. بعد دست ها و پاهایش را بریدم و همه ی تن او را با اعضایش مرتب در چمدان جا دادم و لباسش، همان لباس سیاه را رویش کشیدم. درِ چمدان را قفل کردم و کلیدش را در جیبم گذاشتم - همین که فارغ شدم نفس راحتی کشیدم... در تلاشِ تفسیر و تحلیل بوف کور، جلال آل ...
اگر طفلی را تو گهواره ببینم، بزرگ که شد و به هر شکلی درآمد، باز می شناسمش. بعد از من پرسیدند که قلندر! تو چه هنری داری؟ گفتم که من اگر به کسی خشم بگیرم و دست راستم را بکشم به ریشم، نشان این است که طرف را بخشیده ام، ولی اگر دست چپم را بکشم به ریشم، علامت این است که طرف باید با این تبرزین کشته شود. خوب در برابر آنها چیزی نبود، ولی چون قول داده بودند که مرا هم با خودشان ببرند، قبول کردند و رفتیم تا ...
گو ش می دادم و به دقت می نوشتم و چون دستگاه تکثیر نداشتیم، با استفاده از کاربن اعلامیه ها را رونویسی می کردم و صبح به مدرسه می بردم و قبل از اینکه بچه ها به مدرسه بیایند، با کمک دوستم، خانم حداد عادل، آنها را داخل میز بچه ها می گذاشتیم. زمانی که مامورین ساواک وحشیانه به منزل ما ریختند و مسائل ما برایشان رو شد، مرا دستگیر کردند. ابتدا زیر بار نرفتم و همه چیز را انکار کردم. خداوند لطف ...
زد و آن چیزی که می دیدم را اصلا باور نمی کردم، صحنه وحشتناکی بود تمام خانه پر خون شده بود و زهرا با پیکر خونی روی زمین افتاده بود و همسرم هم بالاسرش نشسته بود.فهمیدم چه اتفاقی افتاده است. به صورت همسرم سیلی زدم و او را طرف راه پله ها پرت کردم تا خانه را سریعا ترک کند. به محض اینکه همسرم از خانه بیرون رفت زن همسایه و پسرش سر رسیدندو من را در آنجا دیدند پسر همسایه را هل داده و از محل جنایت متواری ...