سایر منابع:
سایر خبرها
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از صبح قزوین ؛"چندین ماه اول تصمیم داشتم که اگر از زندان خارج شدم برای تحصیل به اروپا یا آمریکا بروم و در ایران نباشم ولی کشتار عام مردم در پانزده خرداد مرا بر این واداشت که درباره این کشتار بیشتر فکر کنم و درنتیجه از فکر مسافرت به خارج منصرف شدم ... اعترافات محمد حنیف نژاد(1)- کتاب سازمان مجاهدین از پیدایی تا فرجام جلد 1 شاید ...
...، روایاتی از پیامبر (ص) و ائمه در باب حضرت مهدی (عج)، تصریح به امامت امام زمان (عج) از قول خداوند و از پدران، اخبار کاهنان به حضور حجت، اخبار معمرین تاریخ بشر، معجزات حضرت، علت غیبت امام زمان (عج)، فضیلت انتظار فرج، علامات ظهور، روز قیام حضرت و مباحث مربوط به رجعت. در این پژوهش سعی بر این است که هدف علامه مجلسی در تاریخ نگاری، مصادر تاریخ الحجه روش و فهم احادیث تاریخی در اندیشه وی روشن ...
اگر امسال هم شرف یاب نمی شدم، دیگر توانی برای گذر یک سال دیگر نداشتم. بی بی رقیه یکی دیگر از افرادی است که به گفته خودش از پیاده روی زیارت امام رضا (ع) جامانده است. اما با بدرقه کاروانیان دلش را امید می دهد. این خانم بیرجندی می گوید: زیارت حرم امام رضا (ع) سعادت می خواهد. وی با بیان اینکه زیارت امام رضا (ع) برای فقرا مانند زیارت امام حسین (ع) است، می افزاید: خوشا به سعادت کسانی ...
مهر من می گذاشت و نمازش را می خواند. نمازم را شروع کردم. رفتم سجده دیدم مصطفی بلند گفت مامان من رفتم و صدای درب خانه بلند شد، ته دلم خالی شد. درب را باز کردم، دیدم نیست. گفتم وای مصطفی رفت. گفتم خدایا بچه ام را سپردم به تو. بعد ازآن روز دیگر ندیدمش. زمانی که خبر شهادت او را دادند پرسیدم مصطفی چطور شهید شده؟ گفتند عین علی اصغر امام حسین(ع) .... همیشه به من می گفت مادر از مادر وهب یاد بگیر. این ها ...
اعزام او به مکه ای که سال ها پیش ثبت نام کرده بود فرا رسید؛ سفری که آغاز رهایی اش به حساب می آید؛ چشم ام که به کعبه افتاد با گریه و التماس به خدا گفتم به آخر خط رسیده ام و نمی دانم با خودم چه کار کنم. انگار صدایم را شنید و چند وقت پس از این سفر و ادامه تلاش های ناموفقم برای قطع مصرف، روزی با یکی از اعضای انجمن معتادان گمنام آشنا شدم. در جلسات از شنیدن حرف هایشان تعجب می کردم. زندگی همه ما شباهت ...
...، از شوش تا چذابه یک ساعت و نیم راه پیمودیم ، به چذابه رسیدیم و پیاده روی دکتر اغاز شد و بازهم مردم وقتی اورا دیدند ،اشک و شوق علاقه و محبت جاری شد! دکتر بیا، زندگیم رو برات میدم! راننده اتوبوسی که تا چشمش به او افتاد بی خیال اتوبوس شد مثل یک عاشق به دنبال او دوید! بازار سلفی هم داغ شد هرکسی ارزویی داشت! اما بالاترین ارزو یک قاب عکس دو نفره بود که همه به ارزوی خودشان رسیدند و هیچ کسی دست ردی ندید ...
...:سعید یک جفت کتانی برادرم را برداشته بود و چند روزی بر سر همین موضوع باهم درگیر بودند؛ روز وقوع این اتفاق من در خانه خواب بودم که ناگهان با صدای داد و فریاد مادرم از خواب بلند و متوجه شدم سعید و برادرم مجدداً با یکدیگر درگیر شده اند؛ سعید چاقو در دست داشت و برادرم زخمی شده بود، قصد خاتمه دادن به این دعوا را داشتم که در یک لحظه چاقو از دست سعید افتاد، من چاقو را از روی زمین برداشتم که سعید از خانه ...
اکبر بود، وقتی کنار بدن حضرت علی اکبر آمد فرمود: بعد از تو خاک بر سر دنیا. بعضی بزرگان می فرمایند وقتی حضرت علی اکبر به میدان رفت، حضرت ابی عبدالله علیه السلام به حال احتضار درآمد و یکی از جاهایی که حضرت بلند بلند گریه کرد زمان شهادت حضرت علی اکبر بود اما با تمام این عشق و علاقه بی معطلی به حضرت علی اکبر اجازه داد تا به میدان برود چون آنچه برای ایشان اهمیت بیشتری دارد خدا و دین اوست، لذا او را هم ...