دوشنبه ۰۴ تیرساعت ۰۵:۵۲Jun 2024 24
جستجوی پیشرفته
شلمچه نیوز ۱۳۹۵/۱۱/۱۸ - ۰۲:۲۱

قصه من و شهید امیر

امیرمرتب فریاد می زد هدایتی شلیک کن، بزن... گلوله دوم را هم درون لوله ی آرپی جی گذاشتم تا خواستم شلیک کنم دیدم انگشت دست راستم حرکت نمی کند. نفسم بندآمد. فکرکردم شیمیایی شدم. صدایی ازامیر هم نمی شنیدم. افتادم پائین خاکریز. آرپی جی هم ازدستم افتاد ازامیردیگرخبری نبود عراقی ها قاطی بچه های ما شدند.. ... ... ادامه خبر

جستجوگر خبر فارسی، بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است (قانون تجارت الکترونیک). برای مشاهده متن خبری که جستجو کرده‌اید، "ادامه خبر" را زده، وارد سایت منتشر کننده شوید (بیشتر بدانید ...)

برچسب خبرهای مرتبط