سایر منابع:
سایر خبرها
کتاب بخواند. من که نمی توانستم از مامان و بابا بپرسم، چون که می فهمیدند باز هم دسته گل آب داده ام. برای همین رفتم کتاب خواندم، ولی توی هیچ کدام از کتاب های من ننوشته بود پول لپ تاپ چقدر است. بعد به دایی بهروز زنگ زدم. اما به جای دایی بهروز حاج آقا غلامی گفت: الو بفرمایین! حاج آقا غلامی، همسایه دایی بهروز است. کلی هم با من دوست است. گفتم: اِه... پس دایی بهروزم کو؟ حاج آقا غلامی ...
عملیات کربلای 4 از جمله عملیات های ناموفق هشت سال جنگ تحمیلی بود که اگر چه رزمندگان اسلام با همه وجود جنگیدند اما اهداف تصرف نشد و شهدای بسیاری را تقدیم اسلام کرد. در این عملیات بیشترین شهدا از غواص ها بودند. روایتی از این عملیات را که برشی از کتاب اخراجی هاست خواهید خواند. این کتاب مجموعه خاطرات شهید حاج احد محرمی علافی(دایی) از بچه های اطلاعات عملیات لشکر 31 عاشورا بود و سال 89 به ...
به در دوختند و حنجره از فراغشان پاره گسستند. مادری از مادران ایشان در سخنی گفته:(( بیست و نه سال است که لب به ماهی نزده ام چون پسرم در دریا مفقود شده)) عمق مطلب رفیع مادر، خود مثنوی بزرگ عبودیت و اوج سرود مردانگی است. پیکرهای پاک شهیدانی که از هجرتی بزرگ آمده اند، سند مظلومیت یک ملت را به امضاء و تصویر کشیدند. ملتی قهرمان که تا همیشه زیر بار زور و فشار نرفته ونخواهد رفت. یادمان نرود ایشان مثل من ...
مرد برگشته شهرو شناسایی کن و برگرد این شهر زیر درد مدفونه ما رو تفحص کن از این دنیا یادت رو برگردون به این خونه تو زنده ای و شهر لبریزه از آدمای مرده و خسته باب الحوائج باش و زنده م کن دست تو بازه... دست من بسته عجبی نیست اگر دامن ما تر باشد عکس روی تو در کف ساغر باشد من که بیت الغزلم را به تو دادم مپسند خانۀ ...
کرد و چشمانش را ریز کرد و به خودش فشار آورد و فیرتی یک کار بد کرد. طفلکی بابام وقتی گندکاری جوجه کوچولو را دید حسابی عصبانی شد و جوجه را برداشت. می خواست دولومبی بزند توی سرش که یاد حرف مامانِ بابام افتاد و جوجه کوچولو را گذاشت زمین و گفت: برو ای جوجه ی زردمبوی بدجنس... حیف اون همه دونه که می دم تو بخوری... برو پی کارت. یک دفعه دوتا کفشدوزک از توی پنجره آمدند تو و نشستند روی میز. بابام ...
نگرانی می گذراند و هر شب سوالاتش را از کودکش تکرار می کند که مامان تو مدرسه دعوا نشدی؟ مامان خانوم معلم مشقاتو دید چی گفت؟ مامان از چیزی نمی ترسی؟ خودش هم می داند که زیاد پرسیدن این سوالات هم کودک را حساس می کند و هم او را دلزده. اما دست خودش نیست گویا. می ترسد به کودکش که تا به حال از گل نازک تر نشنیده آسیبی وارد شود. اعصاب برای آدم نمی ماند که. رسانه ها اگرچه ابزار نظارتی قدرتمندی برای ...
...: من 7 سال نبودم و الان خیلی خوشحالم و تشکر می کنم که دعوتم کردین تا بتونم دوستامو ببینم. خاک پای همه تونم. کمند امیرسلیمانی: منم تشکر می کنم و افتخار می کنم که بعد از سال ها در کنار پدرم روی سن هستم. سپند امیر سلیمانی: وقتی بچه کوچیک خانواده باشی هر چی بخوای بگی بقیه زودتر میگن. خواستم یه چیزی بگم بابا گفت؛ خواستم یه چیز دیگه بگم کمند گفت؛ من فقط میگم متشکرم. ...