سایر منابع:
سایر خبرها
دارو و غذا و ندیدن هیچ افقی در این کویر پراز زهر. نمی دانم، شاید امتحانی الهی برای سنجیدن ایمان ما بود؛ امتحانی دشوار که همگی از آن سربلند بیرون آمدیم. شروع جنگ را به خاطر می آورید؟ من 12 ساله بودم که خبر شروع جنگ را از رادیو و تلویزیون شنیدم. در آن موقعیت چیزی که تصورش را نمی کردم، حمله صدام و نیروهای بعثی عراق به مرزهای سرزمین مان بود. این جنگ خیلی زود بر زندگی مردم سرزمینی ...
معمول قصد دارد حرف قشنگی بزند. دکتر قادر به علی اصغر گفت: تو حالا آدم شدی! علی اصغر حالت دعا به خود گرفت و گفت: خداوندا! صدام و دوستان صدام رو با یزید و معاویه، ما رو هم با حسین بن علی (ع) محشور کن! بچه ها همه آمین گفتند! دکتر قادر به محض شنیدن نام یزید و معاویه و امام حسین (ع) فهمید علی اصغر به جای دعا نفرین کرده. جلو آمد و با لگد به کمر علی اصغر کوبید. علی اصغر به دکتر گفت: اگه یزید و معاویه خوبن ...